Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و هفدهم) salvation /sæl'veɪʃn/ n. رستگاری، رهای | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و هفدهم)

salvation
/sæl'veɪʃn/
n.

رستگاری، رهایی، نجات، آمرزش، مایه ی نجات

وقتی مشکلات و گناه ها از (سر وا شن)؛ نجات و آمرزش
[وقتی مشکلات و گناه ها از سر باز بشوند...]

کلمات salvation و salve و save (نجات) از یک ریشه هستند؛
salvation= save

 Christians believe that the death of Jesus brought salvation and forgiveness of sins.
مسیحیان معتقدند که وفات مسیح موجب رستگاری و آمرزش گناهان شد.

The salvation of his party was the president's major concern.
دغدغه اصلی رییس‌جمهور نجات حزبش بود.

Tourism has been the salvation of this island.
گردشگری مایه نجات این جزیره شده است.
(گردشگری باعث شده که این جزیره از بی رونقی نجات پیدا کند.)

 I consider books my salvation.
کتاب را مامن و مایه آرامش خود می‌دانم.

He gives alms for the salvation of his father's soul.
برای آمرزش روح پدرش صدقه می‌دهد.

She believes that religion is the only way to eternal salvation.
او باور دارد که مذهب یگانه راه رستگاری ابدی است.

He cried, "Christ is my salvation!"
فریاد زد "عیسی وسیله‌ رستگاری من است‌!"

 The church's message of salvation has changed the lives of many.
پیام رستگاری کلیسا زندگی های بسیاری را دگرگون کرده است.

Since the country has few natural resources to sell overseas, it sees tourism as its financial salvation.
این کشور منابع طبیعی اندکی برای فروش به خارج دارد و به همین دلیل به گردشگری به چشم راه نجات مالی خود می‌نگرد.

The sick and elderly woman believed death was her salvation from years of misery.
زن بیمار و سالخورده باور داشت که مرگ راه رهایی او از سال ها فلاکت است.

Right before being executed, the killer prayed for forgiveness and salvation.
درست قبل از اجرای اعدام، قاتل طلب آمرزش و رستگاری کرد.

the key to the country's economic salvation...
کلید رهایی اقتصادی کشور...

Syn: deliverance from ruin, rescue, redemption

@WordsCodes