Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و چهل و پنجم) maladjusted /mælə'dʒʌstɪd/ adj. | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و چهل و پنجم)

maladjusted
/mælə'dʒʌstɪd/
adj.

ناسازگار، ناجور با محیط، مشکل دار

این مدرسه برای آدم های ناسازگار و مشکل داره، برای بی(مَلاجاست)!
[... برای بی ملاج ها و بی مُخ هاست]

(ملاج استاد) مشکل داره و استاد از اون آدم های ناسازگاره!

ریشه‌شناسی:
بخش mal به معنی "بد" و بخش adjust به معنی "تنظیم و سازگار کردن" است.
پس > maladjusted: بد تنظیم شده؛ ناسازگار

a residential school for maladjusted children
یک مدرسه شبانه روزی ویژه کودکان ناسازگار

socially maladjusted people
افرادی که به لحاظ اجتماعی ناسازگار هستند؛
آدم های ناسازگار با اجتماع

The class was full of maladjusted students.
کلاس پر از دانش آموزان ناسازگار (و مشکل دار) بود.

The maladjusted teenager suffers from depression and has a hard time socializing with his classmates.
این نوجوان ناسازگار دچار افسردگی است و در تعامل با همکلاسی هایش مشکل دارد.

He was raised by apes and was maladjusted to the duties expected of him by society.
او با میمون ها بزرگ شده بود و با وظایفی که جامعه از او انتظار داشت سازگار نبود.

Although Harry is maladjusted and refuses to step outside of his home, he is a genius who runs a huge software firm.
درست است که هری آدم ناسازگاری است و پایش را از خانه اش بیرون نمی‌گذارد، اما یک نابغه است و یک موسسه نرم‌افزاری عظیم را می‌گرداند.

The maladjusted veteran is currently undergoing counseling for his violent temperament.
این کهنه سرباز ناسازگار در حال حاضر به خاطر خلق و خوی خشِنش تحت مشاوره است.

adjust (v.) تنظیم و سازگار کردن
adjusted (adj.) تنظیم شده، سازگار

Syn: poorly adjusted, disturbed

@WordsCodes