Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و شصت و هفتم) imprudent /ɪm'pru:dənt/ adj. بی | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و شصت و هفتم)

imprudent
/ɪm'pru:dənt/
adj.

بی احتیاط، بی پروا، بی فکر، غیرعاقلانه، دور از احتیاط، بی تدبیر، شتابزده و دور از تدبیر

فکر نکنم اون قدر بی محتاط و بی فکر باشی که (این پر رو دهنت) بگذاری، چون این پر کثیفه و مریضت میکنه!

prudent محتاط، دوراندیش
prudence احتیاط، دوراندیشی

Some believe that the banks have been imprudent in their lending.
بعضی ها معتقدند که بانک ها در اعطای وام بی‌احتیاط عمل کرده‌اند.

She made some imprudent investments that she would later regret.
در چند مورد بدون تدبیر سرمایه‌گذاری هایی کرد که بعداً باعث پشیمانی اش می‌شدند.

They think it is imprudent to abolish the death penalty.
آنها معتقدند لغوِ مجازات اعدام غیرعاقلانه (/به دور از تدبیر) است.

The imprudent mountain climber fell down.
کوهنورد بی‌احتیاط سقوط کرد.

It is imprudent to go 
رفتن بی‌احتیاطی است.

It would be financially imprudent to invest money in the business.
سرمایه‌گذاری در این کسب و کار به لحاظ اقتصادی غیرعاقلانه است.

Phil’s imprudent turn on the highway caused a six-car accident.
چرخش به دور از احتیاط فیل در بزرگراه باعث تصادف شش اتومبیل شد.

Everyone laughed at her imprudent decision.
همه به تصمیم غیرعاقلانه او خندیدند.

If Danielle does not stop being imprudent, she is going to get in serious legal trouble.
اگر دانیله دست از بی‌احتیاطی برندارد، دچار گرفتاری حقوقی جدی خواهد شد.

to act in an imprudent manner
بی‌احتیاط عمل کردن

Syn: unwise, not careful, rash, reckless, lacking discretion

Ant: prudent محتاط

@WordsCodes