واژه چهارصد و شصت و هشتم) prohibition /prəʊhɪ'bɪʃn, prəʊɪ'bɪʃ | 1100WordsCoding
واژه چهارصد و شصت و هشتم)
prohibition /prəʊhɪ'bɪʃn, prəʊɪ'bɪʃn/ n.
منع، بازداری، ممنوعیت، تحریم
در فصل (پر آبی شن)ا در این برکه ممنوعیت دارد! [در فصل پُرآبی شنا در این...]
prohibit (v.) ممنوع کردن
a treaty for the prohibition of nuclear tests پیمانی برای منعِ آزمایش های هستهای
...prohibitions against feeding birds at the airport. ... ممنوعیت غذا دادن به پرندگان در فرودگاه.
The government has announced a prohibition on smoking on buses. دولت سیگار کشیدن در اتوبوس ها را ممنوع اعلام کرده است؛ دولت ممنوعیت مصرف سیگار در اتوبوس ها را اعلام کرده است.
The group is demanding a complete prohibition against the hunting of whales. این گروه خواستار منع کامل شکار نهنگ ها است.
The prohibition order meant that the book could not be sold in this country. این حکم ممنوعیت بدان معنی بود که این کتاب در کشور اجازه فروش ندارد.
A prohibition was put into place that banned the wearing of hats in school. ممنوعیتی وضع شد که پوشیدن کلاه در مدرسه را قدغن میکرد.
Even though he didn’t agree, Jack followed the prohibition of skateboards on campus. جک با ممنوعیت اسکیت سواری در محوطه مدرسه موافق نبود، اما با این وجود از آن تخطی نمیکرد.
The prohibition was repealed. ممنوعیت لغو شد.
to lift a prohibition برداشتن یک ممنوعیت
legal prohibition منع قانونی
to impose a prohibition اعمال کردن ممنوعیت
the prohibition imposed on the sale of arms... ممنوعیت اعمال شده در مورد فروش سلاح...
Companies are under strict prohibitions about divulging confidential information. شرکتها در مورد افشای اطلاعات محرمانه با محدودیتهای سختی مواجه هستند.
Syn: the act of forbidding certain behavior, banning