واژه چهارصد و هفتادم) taint /teɪnt/ n. لکه، آلودگی، خدشه، عیب (تنت) رو از هر گونه لکه و آلودگی پاک نگه دار! [تن خودت رو از هر گونه...] free from the taint of corruption مُبَرا از آلودگیِ فساد meat free from taint گوشت بی عیب (و سالم) The enquiry cleared him of any taint of suspicion. استعلام او را از هر گونه لکه سوءظن مبرا کرد؛ استعلام تمام سوءظن ها در مورد او را رفع کرد. His political career was damaged by the taint of scandal. این لکه ننگ و رسوایی به زندگی سیاسی او ضربه وارد کرد. Repentance removes all taints of sin. توبه همه لکههای گناه را میزداید. Her government never really shook off the taint of corruption... دولت وی هرگز به راستی از ننگ فساد خلاص نشد. a man free from the taint of self-interest... مردی که از آلودگیِ علایق شخصی مُبرا است... Syn: contamination, corruption, stain taint (v.) لکهدار کردن، آلوده کردن یا شدن @WordsCodes 65 viewsedited 15:35