🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

واژه چهارصد و هشتاد و سوم) dispersed /dɪspɜː(r)st/ adj.   پ | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و هشتاد و سوم)

dispersed
/dɪspɜː(r)st/
adj.
 
پراکنده، مُتفرق، پخش شده، از هم پاشیده، پخش و پلا

کُد disperse به معنی "پراکندن، پخش کردن:
(دیس پرس) غذا رو پخش و پراکنده کرد روی میز!

The population in this area is very widely dispersed.
جمعیت در این ناحیه پراکندگی بسیار بالایی دارد.

Members of her family are now dispersed around the world.
اعضاء خانواده او در حال حاضر در تمام دنیا پراکنده‌اند.

Because the town sits in a valley, air pollution is not easily dispersed.
از آنجا که این شهر در دره قرار دارد، آلودگی هوا به سهولت پراکنده نمی‌شود.

They live in small and dispersed groups.
آنها در گروه‌های کوچک و پراکنده زندگی می‌کنند.

Our regiment was dispersed by the enemy attack.
حمله‌ دشمن هنگ ما را از هم پاشاند (/تار و مار کرد/متفرق کرد).

He has ties with many widely dispersed friends.
او با تعداد زیادی از رفقا که در نقاط مختلف پراکنده‌اند در ارتباط است.

Debris from the aircraft was dispersed over a large area.
تکه پاره های باقیمانده از هواپیما در منطقه ای وسیع پخش شده بودند.

The showers will be quite widely dispersed across the whole region.
رگبارها با پراکندگی بالا در کل منطقه رخ خواهند داد.

Policemen were dispersed along the length of the road.
مامورین پلیس در امتداد جاده پراکنده بودند.

Syn: scattered, spread, broken up

disperse (v.)
پراکندن، پخش کردن

@WordsCodes