Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و هشتاد و دوم) debris /'debri:, 'deɪbri:/ n. آو | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و هشتاد و دوم)

debris
/'debri:, 'deɪbri:/
n.

آوار، مخروبه، ویرانه ها، آثار باقیمانده از خرابی و ویرانی، تکه پاره ها، آت و آشغال، نخاله

زلزله‌ کل ده رو خراب کرده؛ اگه توی (ده بری) فقط آوار و تکه پاره میبینی!

Debris from the aircraft was scattered over a large area.
تکه پاره های باقیمانده از هواپیما در منطقه ای وسیع پخش شده بودند.

The irrigation channels were blocked with debris.
نخاله‌ها (و آت و آشغال) کانال های آبیاری را مسدود کرده بودند.

She found a pair of children's shoes among the debris.
او در میان آوارها یک جفت کفش بچگانه پیدا کرد.

She was hit on the head by falling debris.
خرده ریزهای در حال سقوط به سرش برخورد کردند.

These worms feed on plant debris.
این کرم ها از خرده ریز گیاهان تغذیه می‌کنند.

The tank exploded, scattering debris all over the field.
تانک ترکید و تکه پاره هایش همه جای میدان جنگ پخش شد.

Teams of people are working to clear the debris.
گروه‌های مردمی مشغول پاکسازی آثار خرابی ها هستند.

Police have spent the day sifting through the debris for clues.
پلیس برای یافتن سرنخ روز را صرف جستجو در میان آثار خرابی ها کرده است.

Debris accumulates at the bottom of the bottle.
خرده ریزها (/دُرده‌ها) در پایین بتری انباشته می‌شوند.

Debris from the explosion was flying all over the place.
تکه پاره‌های ناشی از انفجار همه جا در هوا این طرف و آن طرف می‌رفتند.

Debris rained down around them.
تکه پاره‌ها مثل باران دور و بر آنها فرود می‌آمدند.

The fireman found a child under the debris.
مامور آتش‌نشانی کودکی را زیر آوار پیدا کرد.

Their teammates frantically dug in the avalanche debris.
هم تیمی هایشان سراسیمه مشغول کندن آوار بهمن بودند.

After the earthquake, rescuers began digging through the debris in search of survivors.
پس از زمین‌لرزه امدادگرها در جستجوی بازماندگان شروع به آواربرداری کردند.

Everything was covered by dust and debris.
گرد و غبار و آوار همه چیز را پوشانده بود.

The crew cleared up cigarette butts and other debris.
خدمه ته سیگارها و خرده ریزهای دیگر را تمیز کردند.

the debris of their lunch
پس مانده (/باقیمانده) ناهارشان

a pile of debris
یک کپه خرده ریز

construction debris
نخاله‌های ساختمانی

industrial debris
نخاله‌های صنعتی

the dangers of space debris
خطرات زباله‌های فضایی

Syn: ruins, fragments, remains

@WordsCodes