Get Mystery Box with random crypto!

🌿 زیر گنبد کبود🌿

Logo of telegram channel zgkabood — 🌿 زیر گنبد کبود🌿 ز
Logo of telegram channel zgkabood — 🌿 زیر گنبد کبود🌿
Channel address: @zgkabood
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 50
Description from channel

🕊🍃زیر گنبد کبود🍃🕊
📗شعر
📘حکایت
📙سخنان بزرگان
📔مضامین عرفانی
📕داستان های آموزنده

اگر 1 سال ثمر کاری را خواستی گندم بکار،
اگر 2 سال ثمر خواستی درخت بکار
امـــّا،
اگر 100سال ثمر خواستی مردم را بیاموز
«کنفسیوس»

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


The latest Messages 2

2016-10-10 13:22:13
زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.4K views10:22
Open / Comment
2016-10-10 13:21:21 #امان_نامه

شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه‏ بن زیاد امان نامه‏ ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه ‏السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت. 

شمر نزدیک خیام امام حسین علیه ‏السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه ‏السلام که مادرشان ام‏ البنین علیها‏السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از طرف عبیداللّه‏ برایتان امان گرفته‏ ام.

آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!


زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.4K viewsedited  10:21
Open / Comment
2016-10-08 21:05:01
زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.3K views18:05
Open / Comment
2016-10-08 21:04:43 #غلام_خوشبخت

او برده ای سیاه چهره بود که روز عاشورا نزد امام (ع) آمد و برای مبارزه اجازه خواست.

امام حسین(ع)فرمود: تومجبور نیستی به جنگ بروی، تو برای عافیت همراه ما آمده ای، خود را به زحمت مینداز! تو از این پس آزادی!

جون با شرمندگی گفت: من در راحتی همراه شما بوده ام و در سختی شمارا تنها بگذارم؟!!
غلام با معرفت سر را پایین انداخت و گفت:
نکند آقا، بوی بدن من بد، چهره ام سیاه و یا حسب ونژاد من رفیع نیست...
بخدا سوگند که از شما جدا نگردم تا خون سیاه من باخون شریف شما آمیخته گردد!

امام دستش را برشانه جون گذاشت و گفت:
جون، تو از ما هستی!

بعد شجاعانه شروع به جنگ کرد و مدام رجز میخواند:
«امیری حسین و نعم الامیر»
ارباب من حسین است و چه خوب اربابی.

تعدادی از دشمنان رابه قتل رساند تا اینکه به شهادت رسید.

امام حسین(ع) برکنار اوحاضر شد، در حالیکه در لحظات آخر عمر جون سرش بر بالین امام بود.

ازامام باقر(ع)روایت شدکه:بعد از واقعه عاشورا هرکسی کشته ی خود را از میدان بیرون می برد و به خاک می سپرد، اما جون کسی را نداشت تا او را از میدان بیرون برد!
به همین جهت پیکر پاره پاره ی او را پس ازده روزدیدند درحالی که بوی عطر و مشک ازبدنش به مشام می رسید!


زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.4K views18:04
Open / Comment
2016-10-04 14:48:00
زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.3K views11:48
Open / Comment
2016-10-04 14:47:41 #عجایب_هفتگانه

دانش‌آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته‌های آنها را جمع‌آوری کرد. با اینكه همه جواب‌ها یکی نبودند اما بیشتر دانش‌آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و…

در میان نوشته‌ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می‌خورد. معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش‌آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید: دخترم چرا چیزی ننوشتی؟ دخترک جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی‌توانم تصمیم بگیرم کدام را بنویسم.

معلم گفت: بسیار خب، هرچه در ذهنت است را به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم. در این هنگام دخترک مکثی کرد و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از: لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، خوابیدن، خندیدن و عشق ورزیدن.

پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت.
آری؛ عجایب واقعی همین نعمت‌هایی هستند که ما آنها را ساده و معمولی می‌انگاریم.


زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.6K viewsedited  11:47
Open / Comment
2016-10-03 13:36:35
زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.2K views10:36
Open / Comment
2016-10-03 13:36:02 #گمشده_بهشت


آن در عالم خواب به صحرای کربلا رفته بود که یاران یزید در یک طرف ویاران امام حسین (ع) در طرفی دیگر می باشد.

مسئول هیئت تصمیم می گیرد تا به یاران امام حسین (ع) سری بزند و از اوضاع واحوال آنها با خبر شود هنوز چند قدم بر نداشته بود که می بیند سگی با حملاتش نمی گذارد هیچ غریبه‌ای به خیمه های آن حضرت نزدیک شود.

مسئول هیئت قدم بر می‌دارد وبا احتیاط جلو می رود ولی آن سگ به آن حمله‌ور می شود وبا سماجت مانع از رفتن او می شود.
مسئول هیئت همان طوری که با سگ درگیر میشود می بیند که سر و صورت آن سگ رسول ترک می باشد و در واقع اون رسول ترک بود که داشت از خیمه های امام حسین(ع) نگهبانی و پاسداری می کرد.

وقتی رسول از این ماجرا با خبر شد از چشم هایش سیلی از اشک سر رازیرشد واین ماجرا همه‌ی زندگی رسول ترک را یکباره زیر ورو کرد ویک شیدایی و سوختگی به جان رسول افتاد واز خداوند بخاطراین همه گناهانی که کرده بود توبه کرد ومردی از مردان وعاشقان امام حسین‌(ع) شد.


زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.2K views10:36
Open / Comment
2016-10-03 13:35:49
زیر گنبد کبود
@zgkabood
965 views10:35
Open / Comment
2016-10-03 13:35:17 #گمشده_بهشت

آن شب هم مثل تمام شب های دیگر به پایان رسید.
درهمان ابتدای صبح که هنوز کسی در شهر نبود و سکوت همه جا را فرا گرفته بود مردی از خانه اش بیرون آمد. آن مرد به سویی می رفت که خانه‌ی رسول در آنجا واقع بود. او در زد رسول با تعجب فراوانی در حالی که درفکر فرو رفته بود، در را باز کرد.

مردی که در پشت در ایستاده بود همان مسئول هیئت بود، همان کسی که رسول ترک را از جلسه‌ی امام حسین(ع) بیرون انداخت. اما هم اکنون همه چیز وارونه و برعکس شده بود.
رسول به محض باز کردن در با احوال پرسی گرمی روبرو شد وآن مرد از اوخواست که او را ببخشد ودر هیئت آنها شرکت کند.

رسول مات و مبهوت شده بود و فقط مسئول هیئت را نگاه می کرد.
زمانی که مسئول هیئت خواست خداحافظی کند، رسول مانع از رفتنش شد.

اوبا پا فشاری و اصرار می خواست تا علت این تغییر را بداند.
مسئول هیئت فکر می کرد اگر برایش موضوع را شرح دهد رسول درک آن را نداشته باشد.
ولی آن همه‌ی خوابش را برای رسول توضیح داد که باعث تغییر نظراوشده بود.
خوابی که دیده بود، این چنین بود...


زیر گنبد کبود
@zgkabood
1.1K views10:35
Open / Comment