🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

شکلک! یازده سال است سایه را می‌شناسم و حداقل شش سال با او هم | بیاض | عاطفه طیّه

شکلک!

یازده سال است سایه را می‌شناسم و حداقل شش سال با او هم‌نشینیِ شبانه‌روزی داشته‌ام. از اهتمامی که او برای رسیدن به زبانی ساده، سالم، آراسته و پیراسته دارد پیش‌ از این گفته‌ام. گفته‌ام چطور روزها، ماه‌ها بلکه سال‌ها توش‌وتوان و جان‌ودلش را به ‌کار می‌گیرد تا واژه‌های شعرش مثل مخمل نرم و یک‌دست شود. که هر کلمه با کلمۀ دیگر، هر مصرع با مصرع دیگر و هر بیت با بیت دیگر دوست و دست‌درگردن باشد. گفته‌ام چطور با خواندن و خواندن و با دقّت‌ و موشکافیِ غبطه‌انگیزش، زیبایی‌ها و ظرافت زبان حافظ و سعدی را دریافته، در همان زمین بازی کرده و از عهده برآمده است.
شعر هیچ شاعری از قلمرو زبان و بیان او بیرون نیست و زبان است که نقش اصلی را در خلاقیت شاعر ایفا می‌کند. زبان تنها ابزار هنری شاعر است و سایه تلاش کرده بهترین استفاده را از آن ببرد تا آنچه می‌خواهد به خوشایندترین صورت بگوید و درک، دریافت و تجربه‌ روحیِ خود را که برای مخاطب نادیدنی و ناسنجیدنی‌ست به زبان که دیدنی و سنجیدنی‌ست منتقل کند.
حال می‌خواهم از چیزهای دیگری بگویم که از او شنیده‌ام و امید دارم آموخته باشم.
نخست این که شاعر، نویسنده و به طور کلی هنرمند، خود باید اوّلین، بهترین و بیرحم‌ترین منتقد خود باشد. با ریسمان پوسیدۀ به‌به‌چه‌چه‌گویان به چاه نرود، با دمدمۀ کف‌وسوت‌زنندگانی که به ده‌ها انگیزه مجیز او می‌گویند فریفته نشود و از کسانی که برای نان قرض دادن، القاب و اوصافی به او هبه می‌کنند که باید با عرق‌ریختن و کارکردن و جان‌کندن بسیار به‌ دست آورد اجتناب کند. همچنین به بدو‌بیراه‌گویان و بخیلانی که به ده‌ها دلیل سلسلۀ خصومت می‌جنبانند وقعی ننهد. البته همان‌قدر که خوشدل و خرسند شدن از دمدمهٔ ندانندگانِ نابلد، رهزن است، گوش فرادادن به سخنان راهنمایانِ بی‌غرض‌و‌مرضِی که دانای راهند، مغتنم و رهگشا خواهد بود.
و از همهٔ این‌ها مهم‌تر که برای دیده شدن شکلک درنیاورد. سایه استعداد شگفت‌انگیزی داشت برای گفتن چیزهایی که دیده و شنیده و خوانده. می‌گفت: جوان که بودم فیلمی دیدم که تکه‌ای از آن اثر شگرفی بر من نهاد. زنی جوان که آرزو داشت هنرپیشه شود به دفتر کارگردانی مراجعه کرد. کارگردان برای یکی از نقش‌های فیلمش دنبال زنی بسیار دلربا و جذاب می‌گشت. زن از زیبایی بهره داشت ولی نه در حدّی که کارگردان می‌خواست. مدتی با هم گفت‌وگو کردند و متعاقب آن قرار شد برای این که روشن شود جذابیت زن تا چه حد بیننده را مسحور و مفتون می‌کند با هم در یک خیابان شلوغ قدم بزنند. زن جلوتر راه افتاد و کارگردان پشت سرش. مدتی رفتند و رفتند و در حدی که کارگردان انتظار داشت به زن توجه نشد. کم‌کم داشت از دادن نقش به او منصرف می‌شد که ناگهان ورق برگشت! تمام نگاه‌ها به صورت زن خیره ماند. زن و مرد، پیر و جوان با چشم دریده و دهان گشاده به ‌سوی زن گردن کج می‌کردند و سرک می‌کشیدند. کارگردان حیرت‌زده از جذابیت خیره ‌کنندهٔ زن، پشت سر او راه می‌رفت و نمی‌دانست ماجرا چیست. ناگهان دوربین حرکت کرد، از کنار زن گذشت، از او جلو زد، به سمت زن چرخید و چند ثانیه روی صورت او ساکن ماند! زن داشت شکلک درمی‌آورد!
سایه می‌خواست بگوید با شکلک درآوردن ممکن است هنرمند زود و زیاد دیده شود یا سر زبان‌ها بیفتد اما این توجّه از سر تحسین و احترام نیست. این توجه مانا نیست و به محض این‌که شاعر دست از شکلک درآوردن بکشد مثل تکه یخی که آفتاب تموز بر آن بتابد نیست و نابود می‌شود.
این شکلک درآوردن می‌تواند معلّق‌بازی، پشتک‌وارو زدن و بازی‌های محیّرالعقول فرمی و زبانی باشد. می‌تواند رفتار دیگری از قبیل تمارض، مظلوم‌نمایی، تجاهر به فسق، مباهات به زهد یا هر عمل دیگری باشد که موجب شود هنرمند بیشتر دیده شود. مثل الصاق خود به بزرگان، یا برعکس آن؛ دشنام به چهره‌ها و بخصوص جریان‌های فکری و سیاسی سابق که غالبا بی‌خطر، آسان و بی‌هزینه است و به طور موقت توجه‌ها را به دشنام‌دهنده جلب می‌کند.

سایه چندین بار خنده‌زنان ‌گفت: گاهی از خودم خوشم می‌آید، نه برای آنچه کرده‌ام، نه برای آنچه بوده‌ام، برای آنچه نکرده‌ام، برای آنچه نبوده‌ام!

من در سال‌های آغاز جوانی با سایه آشنا شدم و این از بخت‌یاری‌های زندگی من است. در این سالیان، ساعت‌ها و روزها با هزار چشم او را تماشا کرده‌ام و خیال می‌کنم یک چیز را از او به خوبی آموخته‌ام؛ این‌که چگونه نباشم!

عاطفه طیه (۱۳۹۶)

@atefeh_tayyeh