2021-09-18 21:21:46
ت سياسي نميتواند يك شبه استاد اعظم شود!
اين برخورد براي اعليحضرت تكاندهنده بود. ايشان شخصاً به بنده فرمودند: «اردشير خان! پدر ما به منافع بريتانياي كبير خدمات ارزندهاي كرد و با ايجاد حكومت مقتدر پهلوي(!) جلوي حركت اتحاد شوروي به طرف هندوستان و خليج فارس را گرفت و كمونيستها و انقلابيون را سركوب كرد. خود ما هم از اولين روزهاي سلطنت در جهت منافع حياتي انگلستان و متحدان آن حركت كردهايم! اكنون آنها از استادي اعظم شريف امامي در برابر ما حمايت ميكنند و اين براي ما غيرقابل قبول است!»
بنده (زاهدي) عرض كردم: «حقيقت اين است كه خاندان امثال شريف امامي و سرشاپور ريپورتر و يا اسدالله خان علم در خدمتگزاري به تاج و تخت انگلستان و منافع بريتانياي كبير سابقه چند صد ساله دارند و نمايندگان رسمي ملكه انگلستان در ايران هستند و انگلستان كه اكنون از نزديكي زياد ايران و ايالات متحده آمريكا ناراضي است با حمايت از شريف امامي در برابر اعليحضرت جهت تصديگري استادي اعظم خواسته است نارضايتي خود را نشان دهد...» مطالب ديگري ميان بنده و اعليحضرت رد و بدل شد و طي روزهاي بعد اعليحضرت با بعضي معتمدان ديگر خود هم مشاوره كردند و ما ناگهان مواجه با انتشار كتاب 3 جلدي فراماسونري آقاي اسماعيل رائين شديم.
(البته جلد چهارم اين كتاب هم زير چاپ بود كه با فشار لژهاي خارجي فراماسونري و اساتيد اعظم جهاني از انتشار آن جلوگيري به عمل آمد.)
من تا آن روز عصبانيت شريف امامي و جسارت او را نديده بودم! او هميشه آدم خاضع و خاشعي در برابر اعليحضرت بو و دست ايشان را ميبوسيد و از ابراز كلمات و جملات ذليلانه در اثبات عبوديت و سرسپردگي خود كم نميگذاشت ولي پس از چاپ و انتشار سه جلد كتاب به هر كسي كه فكر ميكرد در انتشار اين كتاب افشاگرانه دست داشته است تلفن زده و او را به باد فحش و ناسزا گرفت تا ريشه اين اقدام را كه برخلاف منافع خود و بريتانياي كبير ارزيابي كرده بود پيدا كند! به من هم تلفن كرد و با تندي و خشونت گفت: «مسئله من و اعضاي فراماسونري در ميان نيست، انتشار اين كتاب اعلان جنگ با امپراطوري بريتانياي كبير ميباشد!» من از مطلب ابراز بياطلاعي كردم و وقتي ديدم باور نميكند سوگند خوردم و گفتم نه تنها از چگونگي موضوع بيخبر هستم، بلكه تا اين لحظه كتاب موصوف را هم نديدهام! شريفامامي كه ميكوشيد روابط گذشتهاش را با پدرم و با من يادآوري كند و حس دوستي مرا تحريك نمايد اظهار داشت اين اطلاعات امروز بر عليه من و دوستانم منتشر شده است و چند وقت ديگر نوبت شما و پدرتان است!
من به فوريت منظور او را درك كردم.
شريف امامي ميگفت: «جمعآوري اين اطلاعات نميتواند كار يك نفر مخبر خبرگزاري (رائين) باشد و آمريكاييها براي ضربه زدن به انگليسيها وارد عمل شده و اطلاعاتي را كه در مورد فراماسونها داشته اند به ساواك داده و ساواك هم آنها را منتشر كرده است.»
بنده بدون اظهارنظر گفتم: «اگر شما چنين اطميناني داريد خوب است به ساواك مراجعه و تحقيق نمائيد.»
شريفامامي با سپهبد نعمتالله نصيري روابط خوبي داشت و در بعضي امور تجاري و بازرگاني با هم شريك بودند.
آنها به وسيله ايادي خود در شمال كشور زمينهاي مرغوب را در قطعات ده هكتاري و بيشتر تصاحب ميكردند و درختهاي جنگلي را به توليدكنندگان زغال ميفروختند و وقتي اين درختها زغال و زمين از درخت پاك ميشد زمينها را به مشتريان و سازندگان ويلاهاي مجلل شمال ميفروختند.
نعمتالله نصيري طرحهاي بزرگي براي شمال كشور داشت و از جمله ميخواست با تله كابين تهران را به درياي مازندران وصل كند كه انقلاب اجازه نداد و او به جوخه اعدام سپرده شد.
البته در زماني كه رئيس ساواك بود جزيره كيش را از اعليحضرت تحويل گرفت و در آنجا تأسيسات زيادي ساخت. در كيش نصيري با اسدالله علم و شريف امامي شريك بود. او در توجيه سرمايهگذاري در كيش كه با بودجه ساواك صورت ميگرفت ميگفت هدفش كشاندن شيوخ عيّاش و خوشگذران و بيبند و بار حاشيه جنوبي خليج فارس و امراي منطقه به كيش و نفوذ در آنها و تخليه اطلاعاتي آنها ميباشد.
در شمال هم در منطقه نوشهر و چالوس فعال بود و يك برج در كنار درياي چالوس در دست احداث داشت كه با پيروزي انقلاب ناتمام ماند. در نوشهر هم سرگرم ساختن يك متل بزرگ در جنگل و اتصال آن با تلهكابين به دريا بود.
خلاصه او همه كاري ميكرد جز رسيدگي به وظايف قانونياش. اداره ساواك در سالهاي پاياني به عهده پرويز ثابتي بود و نصيري تبديل به يك ماشين امضاء شده بود.
خلاصه مطلب اينكه شريف امامي تلفن را برداشت و با مراكز قدرت تماس گرفت و به ملاقات عدهاي رفت و سرانجام به اين نتيجه رسيد كه اين اطلاعات به وسيله «سي ـ اي ـ ا» و «ساواك» جمعآوري شده و مؤسسه انتشاراتي بدون اجازه ساواك جرأت چاپ اسامي بلندپايهترين مقامات مملكت را در ليست فراماسونها نداشته است!
البته واضح است كه ساواك هم به
235 views18:21