Get Mystery Box with random crypto!

حمیدرضا اقبالدوست

Logo of telegram channel faraano — حمیدرضا اقبالدوست ح
Logo of telegram channel faraano — حمیدرضا اقبالدوست
Channel address: @faraano
Categories: Uncategorized
Language: Not set
Subscribers: 155

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 14

2022-10-20 23:10:12 اقبال دوست دنبال سطرهای درخشان نیست؛ اصولا شعر او را با مصراع‌ها نباید سنجید. در این مرحله حتی می‌توان سطرهای او را به تنهایی ندید، چرا که شعر روزگار ما، حداقل پس از نیما – برخلاف شعر سنتی – با مصراع شناخته نمی‌شود.

شعر نیما و شاگردان او برپایه پاراگراف و بند ساخته می‌شود، تا جایی که گاهی مفهومی در چند خط به آخر می‌رسد و گاهی هم در یک شعر بلند و خوب و بد از این طریق ارزیابی می‌شود. با این حال اگر مخاطبی از آغاز یک شعر، دنبال فضای متفاوتی باشد، در موارد بسیار توقع درستی نیست. شعر اقبال دوست نیز مبتنی بر کلیت و ساختمان نهایی آن شناخته می شود. باید شعر او را تا آخر خواند و با آن ارتباط درونی یافت. سیر خیال او را دنبال کرد و دید و در مجموع به وسوسه و تحرک ذهنی مورد نظر شاعر رسید و التذاذی از آن برگرفت. البته شعر خوب لزوما برای رسیدن به لذت نیست، برانگیختگی هشیاری و تنبه و آگاهی هم هست. شعر خوب رسانه است و دست خیال آدم را می‌گیرد و در لابیرنت خود به گردش درمی‌آورد و در عین حال ممکن است التذاذ کوتاه یا بلندمدتی هم در خواننده بیافریند. در شعر «صدا» اقبال دوست اگرچه کلمات ساده و اندکی را دست‌مایه کرده است؛ اما هرچه به چند سطر آخر آن نزدیک می‌شویم، ضربه به مخاطب شدیدتر می‌شود و شگفت‌زدگی و هیجان اوج می‌گیرد:

میان این همه صدا
که از گوش‌هایم عبور کرده‌اند
بعضی‌ها برایم
جاودانه شده‌اند
مثل آهنگ تولد
تولدت مبارک
ای ایران
دعای ربنا
و خیلی ببخشید
مرا ببوس.

اقبال دوست شاعری است که نگاهی شکاک به همه چیز دارد. همین نگاه شکاک به اشیاء و عناصر اطرافش است که شاعر با احتیاط از درون آن‌ها شعر خودش را بیرون می‌کشد. او حتی به اشیاء بی‌جان هم وقتی که دستمایه‌ی شعرش می‌شوند، حیات می‌بخشد و آن‌ها را نه به شکل فیزیکی، که در ذهن و عینا در شعر به‌بار می‌نشاند. اما همه‌ی این‌ها چه در دفتر اخیر او و چه در دو دفتر «این شعرها از من نیست» و «لطفا برایم اسپند دود کنید» هنوز بهترین شعرهای او نیست؛ چرا که برای نوشتن بهترین آثار خود فرصت بسیار دارد و شعرهای او در فضای مجازی تاکیدی بر این نظر است.

اقبال دوست می‌خواهد که شاعر «گفتار» بماند – البته نه در اندازه گاه خسته‌کننده‌ی نامه‌های سید علی صالحی و پیروان انگشت‌شمارش – که در اندازه‌های مختصر شده‌ی خودش و در اقتصاد کلامی مثال زدنی. این سطرهای در ایجاز نشسته اگرچه به تنهایی ساخت‌پذیر نیست و ورزش زبانی چندانی در آن یافت نمی‌شود. اما جوششی است و با سطرهای قبل و بعد خود هارمونی و توازن دارد. شاعر – در پروراندن یک مضمون – تمام زبان را به خدمت گرفته، و از همین رواست که نباید با عینک اندیشه‌ورزی در او نگریست و جز این زبان منعطف هر انتظار دیگری از او، عبث و نادرست است.

اقتضای اراده و خیال شاعر به بار نشاندن شعری است که تلنگری به خواننده باشد و ذهنش را برای دقایقی به خود مشغول کند و از همین‌جاست که باید گفت: اقبال دوست، در شعر «گفتار» هم چیزی از آن شعر با خود دارد و نیاز به گذشتن از صافی منتقدین زیادی حساس و ریزبین ندارد، به شرطی که سطرهای شعرش را پس از این، شاعرانه‌تر کند و از صراحت و سادگی – زیاد زبان و سطرهای معمولی فاقد لحظه‌های شاعرانه مبتنی بر آرایه‌های کلامی، خانه‌تکانی کند. گاهی ایهامی، ابهامی، تقابل و تضادی و یا تشبیهی ... به اثر او خصوصیت شعری بیشتری می‌بخشد.

یکی از ویژگی‌های اصلی دفتر «دایناسورهای معاصر» غیبت تصویر‌های اثرگذار، یا حداقل فقدان تداوم تصویرهاست وگرنه تک تصویرها به ندرت در این دفتر هست، آن هم در یک بند یا در یک شعر کوتاه وگرنه آفرینش تصویرهای متعالی و مکرر،‌ ندرتی است که این‌جا در باور نمی‌نشیند. به نمونه‌های زیر نگاه کنید:

1 - ... شاید کسی بیاید
تا تمام ساعت‌ها
به وقت آمدنش
بیدار شوند.

2 – نمک‌گیر همسایه‌ی ناخن خشک‌ام شده‌ام
چند شبی است
عطر شب بوهای خانه‌اش
سرمست می شوم.

3 – ... آزادی سنگ است
که به سینه می‌زنند
کنارش عکس می‌گیرند
دورش می‌چرخند
از آن بالا می‌روند
و آرام آرام
از روی‌اش عبور می‌کنند
**

4 – گنجشک‌ها
هرجای جهان که باشند
زبان آدمی زاد را می‌فهمند
زبان سنگ سرخ است.

این فضاهای تصویری که در شعرهایی نتیجه‌گرا انعکاس یافته است، نشان می‌دهد شاعر در آفرینش موقعیت‌ها دچار لقلقه‌ی لسان نیست. همه‌ی بافت زبانی او آشناست و خوش‌نشینی کلمات منتهی به خلق لحظه‌هایی از ایماژهای نادر و تپنده و در عین حال کم دسترس شده است. این فضاهای ایماژیستی علاوه بر این‌که به ساخت بهتر شعر کمک کرده است، تداعی کننده‌ی لحظه‌های ناب زبان سعدی در بعضی از شعرها و شاید بیشتر شعرهای هوشمندانه‌ی ایرج میرزا است.
83 views20:10
Open / Comment
2022-10-20 23:10:12 ​آزادی، سنگ است که به سینه می‌زنند
نقدی بر مجموعه شعر دایناسورهای معاصر ، اثر حمیدرضا اقبالدوست توسط استاد غلامرضا مرادی صومعه سرایی

* غلامرضا مرادی

اقبال دوست شاعری معناگرا است. همه‌ی دفتر شعر «دایناسورهای معاصر» از این تفکر حکایت دارد. او دغدغه‌های تمام نشدنی از وضع اجتماعی پیرامون خود دارد و اشیاء و عناصر و آدم‌های دیدرس جامعه‌ی اطراف او بن‌مایه شعری است که می‌نویسد. در این شعرها زبان شاعر محمل تجربه‌های زیستی اوست و شاعر عادت به دورنگری ندارد. آن‌چه که شعر او را شکل می‌دهد دم‌دست اوست و از این شاخه به آن شاخه نمی‌پرد تا مثلا جهان وطن نشان دهد یا حداقل خیلی ناسیونالیست بنماید و از مردم زیست بومش دور بماند. او با همین دست‌مایه‌های معمولی و ساده که من و شما اغلب از کنار آن‌ها بی‌تفاوت رد می‌شویم مایه‌های اولیه‌ی شعرش را جمع می‌کند و با نگاه هوشمندانه و تیزش به این اشیا و اشکال ذهنیتی شاعرانه می‌بخشد، بدون بازی‌های زبانی مرسوم که شعر را در پای پیچیدگی‌های لفظی ذبح شرعی کند.

اقبال دوست استفاده از مفردات کلامی را بلد است، اما زبان‌باز نیست. اگر ابزار زبان را به‌کار می‌برد برای پرداخت معنایی است که اندیشه کرده و جز از طریق زبان دسترسی به آن ناممکن است و از طرفی شاعر جز با کلمه نمی‌تواند معنای ذهنی‌اش را به هم پیوند دهد. گرایش‌های معنایی او نوعی فرهنگ مسوولیت شناسی است؛ اما نه از آن نوع که خود را دلسوخته‌ی جامعه و مردمش نشان دهد و شعرش را پر از آه و ناله‌ی سوزناک و اسفبار کند. او همان‌طور که می‌بیند، ذهن و خیالش را پرواز می‌دهد و لحظه‌هایی را که با آن زیسته می‌نویسد و چیزی از نوع جوهر شعر بر سطرها جاری می‌کند، در کمترین کلمات و اقتصادی‌ترین فرم کاربرد ذهن و زبان. درست در همین نقطه است که کمتر شعری از او شاید سطرهای اضافی داشته باشد و یکی بخواهد در جای مخاطب به حذف آن‌ها مبادرت ورزد.

چند ضربه، چند حرکت زبانی و یک نتیجه‌گیری غافلگیرکننده، ساختمان شعری اوست. نه دنبال باختین می‌رود و نه شکلوفسکی و بارت و امثالهم. تئوری‌های شعری اقباله دوست فرانیمایی است در زبان و وزن و نیمایی است در مفهوم و مضمون و همین، شعر او را دلنشین‌تر کرده است. در نگاه نخست این شعرها درگیر نوعی وسوسه‌ی نقد اجتماعی است که در ذهن بسیاری می‌گذرد، اما در زبان شاعر به شعر نشسته، زنده و تپنده و فارغ از شعار گونگی و رمانتیک نگری – که شعر را خفه می‌کند و از کت و کول می‌اندازد -:

بی‌ آن‌که فرصتی
برای اندیشه و دعا باشد
آن قدر همدیگر را هل دادیم
دست‌هایمان به ضریح رسید
دل‌ها
گمان نکنم

زبانی از این دست زلال و بی‌تکلف، سراسر دفتر «دایناسورهای معاصر» را دربرگرفته است. کمتر شعری از این دفتر است که خواننده را انگولک نکند و تلنگری به ذهنش نزند. درست است که زبان شاعر فخیم و پرطنطنه نیست ولی فکر تازه‌ای که به مخاطب القا می‌شود، او را هیجانی می‌کند و مدتی در فضای خود نگاه می‌دارد. حتی گاهی بعضی پایان‌بندی‌های این شعرها ضربه‌ای و کوبنده است و شلاقی می‌شود که بر گرده‌ی خواننده نواخته می‌شود و تا مدت‌ها اثر سوزش یا شور حاصل از آن در ذهن او می‌ماند. شاعر با لحظه‌های شعرش زیسته و این زیسته‌های فردی را ابتدا درونی خودش کرده و پس از آن همچون کلیتی عام در شعرش به سمت مخاطب پرتاب کرده است. عشق او به آدم‌ها و محیط زندگی او در قالب این کلیت شعری تنها متعلق به خود اوست. دستاویزهای مفهومی شاعر ظاهرا جز در این شعرها، در چشم ذهن دیگران کم می‌نشیند یا نمی‌نشیند ولی برای شاعر ابزار اصلی همه‌ی شعرهاست که در کوتاه‌ترین شکل متصور شونده و به قدر کافی عمیق و تفکرانگیز عرضه می‌شود. شاعر عموما مخاطبش را غافلگیر می‌کند و این شگرد شعری اوست. او با ضربه‌ای دور از ذهن و ناگهانی شعرش را تمام می‌کند و درست همین نقطه‌ی اوج شعر است:

آخرین خشاب‌ها
که خالی شدند
نشانه‌های صلح
پدیدار می‌شوند
زیرپوش سوراخ سربازها
بر فراز سرنیزه‌ی سرهنگ‌ها

اقبال دوست گاهی ضمن هجوی تلخ و گزنده، چهره‌ی اجتماعی شعرش را اگراندیسمان می‌کند و به واقعیت می‌نشاند که در نظر اول فضاسازی تصویری جلوه می‌کند؛ اما در نهایت ضربه‌ای است بر مخاطب با ارایه‌ی رئالیسمی آمیخته با طنزی خشن و در عین حال هم آشکار و هم زیرپوستی. حتی در جایی که این طنز صراحت بیشتری دارد، شاعر دچار بازی با لفظ نیست و حقانیت اندیشه‌ی خود را در فرم متشکل و الفاظی محدود و در عین حال با ماهیت شعری به ذهن مخاطب می‌نشاند. این شعر اگر بار لفظی چندانی ندارد و دچار زبان زدگی نیست، در مقابل با همان شکل محاوره‌ای و ساده‌ی خود عمق مفهومی و بار شعری پر و پیمانی دارد و خواننده را دچار شوک غیرمنتظره‌ای می‌کند:

گنبدی طلایی
مناره‌هایی بلند
و دیوارهای کاشی‌کاری شده
این عمارت باشکوه
فقط چند مومن کم دارد
91 views20:10
Open / Comment
2022-10-20 23:10:03
89 views20:10
Open / Comment
2022-10-20 23:09:09 لطف و محبت استاد #غلامرضا_مرادی_صومعه_سرایی همیشه شامل حال شاعران گیلانی بوده است و ویژه تر شامل شاعران صومعه سرایی
این نقد را استاد مدتها پیش روی مجموعه شعر #دایناسورهای_معاصر، من نوشته بودند که در روزنامه گیلان امروز چاپ شد و درچند مجله ادبی اینترنتی نظیر چوک باز نشر شد برایشان بهترین ها را آرزومندم
90 viewsedited  20:09
Open / Comment
2022-10-20 01:56:19
فریادت را
فرو دادی و
غرورت را
قورت
این استعاره ها
کنایه ها
این حرف ها
طعنه ها
تنها دلخوشکنکی بود
که بله من هم
منی که خسته و غمگین
 پشت سنگر واژه‌ها
با خودش می جنگد

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano
69 views22:56
Open / Comment
2022-10-18 12:27:52
سالهاست قلم به دست گرفته‌ام
چند دهه
دوست دارم شعر بنویسم
ساده و کوتاه وطنز آمیز
در به در
به دنبال شکار سوژه‌ها حیرانم
گاه دست پر باز می‌گردم و
گاه دست خالی
همیشه دوست داشته‌ام
مردم با شعرهایم قهقهه بزنند
آنقدر که اشک هایشان دربیاید و
رویم به دیوار شلوارشان خیس شود
اما هر بار به یک آفرین می رسم و بعد
لبخندی و نیشخندی و تلخندی
نا امید نمی شوم
اصلا به همین امید
بارها خودم را به دست جراح ها سپرده ام
من منتظرم
عروسی به کوچه ی ما هم می آید
خبرهای خوب در راه است
باید برای آن روز
از انتشارات نوبت بگیرم
از ایلیا و افشین و مزدک و مهسا
همه ی شما دعوتید
به رونمایی از کتاب های شادم
ایزی لایف فراموش نشود

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano
1.4K viewsedited  09:27
Open / Comment
2022-10-18 11:26:17
‍ (رشته)
راهنمایی که تمام شد
معلم ها راهنمایی کردند
نابغه ها بروند مهندسی و پزشکی
و مابقی
اقتصاد و سیاست و الهیات
حالا نابغه ها بزرگ شده اند
و در رویاهایشان کابوس می بینند
که مابقی
چه خوابی برای آنها
و معلم هایشان دیده اند

#حمیدرضا_اقبالدوست

عکس بالا مربوط به تهیه ی شیرینی مخصوص ماه مبارک رمضان گیلانی ها، رشته و خوشکار.  است و هیچ ارتباطی با رشته ی تحصیلی ندارد
@faraano
63 views08:26
Open / Comment
2022-10-13 09:23:31
چشمه‌ها خشکیدند
رودها خشکیدند
درياچه ها خشکیدند
آی آزادی
ریشه‌هایت از کجا آب می خورند
که هر بار
از پس هر خواب زمستانی
از ساقه ی کهنسال و تنومند ات
شاخه های سبز و جوان
سر بر آسمان می سایند

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano
1.4K viewsedited  06:23
Open / Comment
2022-10-12 08:54:36
سرخ
کبود
سیاه
رد ضربه ها روی بازوها
به گمانم آزادی
باید سفید باشد
با رگ هایی آبی روشن
سبز و فیروزه‌ای

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano
99 viewsedited  05:54
Open / Comment
2022-10-11 15:10:51
سکوت پرنده زیباست
وقتی برای صیاد
نمی خواند
و آوازش
آنگاه که سکوت شب را
می شکند

#حمیدرضا_اقبالدوست
@faraano
92 views12:10
Open / Comment