2022-07-21 18:22:55
به زیبایی هرچه تمامتر
آسمانی از روئیدنت را نفس میکشم
و زمین شطرنجی مات
کنارم نشسته
عطسه میکند و اشکهایش را
میسترد
با سیمان و جداول سنگی
چیزی که یادآور نوشداروی توست
زهرمارم شده زندگی
هوایی آمیخته به غیاب
شبکهها شکل میگیرند
و رسوبات حماقت
همراه با ریشهها سبز میشوند
کلمات بیتقدیر و مقدر
کششی رو به سبزهزاران
شرمهای همیشگی محبت
زندهبودن پا در درگاه میگذارد
و نیمهی مرا
در آغوش خویش گم میکند
و شیشهی عمر مرا میبلعد
و مرا با شعلههای آتش سرگرم میکند
با شرارههای متخلف حواسپرت
در مردمک موجودی ماوراء معامله
مذهبم را تعویض میکنم و
در چشمهای رحمانی بهار به خواب میروم
و در ملکوتی مسافر پا به دنیا میگذارم
تنی آغشته به هواییکردن
جاذبهای سرکش
و جهانی که از حیثیت افتاده است
نیز آسمانی آویزان از جمعه
جاده از رفتن خبر نمیدهد و ویرانی به بار میآورد
زیر شیروانی
کسی ضرب نگرفته باران را و کسی ضرب گرفته باران را
کسی که تاب نمیآورد بودن را
کسی ضریب بودن را به زیر رادیکال میبرد و
ستارهها را قالب میزند
و جهان را با اسباب ماوراییاش
کوچک میکند و چمدان را میبندد
بنبست محدودهای متعارف نداشت
حالتی که خیالم را مصادره کند
در اشکال غیرقابل پیشبینی سبز میشد
یخچالها تعریف ممتازی از آغوشت کردهاند
زبانزد آفتابم
که گرمم نکرد
مهتاب اندوه را به زیبایی هرچه تمامتر
به پایان میرساند.
طاهره(تارا) صالحپور
#شعر_آزاد
#شعر_امروز
#شعر_نو
#سوفیا_صالحپور
#طاهره_صالحپور
#ادبیات_در_وضعیت_پستمدرن
@postmodernliterature
166 viewsedited 15:22