Get Mystery Box with random crypto!

ادبیات در وضعیت پست‌مدرن

Logo of telegram channel postmodernliterature — ادبیات در وضعیت پست‌مدرن ا
Logo of telegram channel postmodernliterature — ادبیات در وضعیت پست‌مدرن
Channel address: @postmodernliterature
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 406
Description from channel

ارتباط با ادمین: @adm_poem

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages

2022-08-01 10:54:43 هشت فراز تکان‌دهنده حادثه کربلا و هشت تجلی‌گاه اسماء - ویرایش جدید.

هشت فراز کلیدی حادثه کربلا انتخاب شده اند که بسیار بسیار مهم است و طلایی. شاید برخی شان به خاطر تکرار شدن برای ما کم‌رنگ شده باشند.با هم این هشت فراز تکان دهنده را بخوانیم. شاید دریچه ای جدید گشوده شود.
توضیح: سال قبل ویرایش اول (شامل شش فراز) آمده بود که امسال دو فراز به آن افزوده شده
19 views07:54
Open / Comment
2022-07-31 10:21:26


تضاد تکنیک‌ها در طبخ شیرینی


مسیر سرسبزت ریشه‌دار می‌روید
پیرامونش به پرواز سهمگین فرود می‌آید
با آتش مخملین و متضاد
میل می‌کند به سبز
متضاد تشابه، متضاد سرخ
متضاد متضاد گرسنگی دل و قهوه‌ی قلوب

از آستین حنجره‌ای طلایی
که جهان را در قبضه‌ی قدرتش به زیر نگین گرفت
عشق قدرت نمی‌شناسد
جهان ماضی به زیر آب رفته است
درختان شواهد تو را پنهان می‌کنند و
دستشان رو می‌شود
خزه‌ها نیز بُرنده‌اند
و محیط را منعکس می‌کنند
پروانه‌ها به سهولت متولد می‌شوند
نژاد گیلکانه‌ات زندگی را از تب سیراب می‌کند
با تکنیکی متضاد در پخت شیرینی و
ستیزه با هرگز
از فنجان مغروق در شیر و شکر
سکوتی کهکشانی پخش می‌شود
ادامه‌ می‌دهد و از گردنه می‌گذرد

کنار صبح می‌نشینم
گرمای تنت را با بادهای سرد سهیم می‌شوم
جلوه‌ای از مهربانی مبدل
رخ وارونه‌ی بودن را به معنی می‌رساند
وقتی هوایی از تو قلاب می‌اندازد
بقایای زندگی نمی‌تواند اینهمه پرسه بزند
با سرب و خلوت
هرگز رشته‌ای دراز می‌کند و از کوچه‌ می‌گذرد

پلی بر دلم می‌نشیند
بریدن فسخ می‌شود
نسخه‌ای از تو به دست می‌افتد
کلمات فهم عاشقانه را توسعه می‌دهند
در جاده‌های برگشت صبح سرد
تنور گرم از نانهای خیال و
خوابآلودگی تن مقدس آتش

بحریِ شجره مدام دست می‌ساید و
ستیزه مقدر است
پریشانیِ خاطرِ پخش شده در حیات
کنار سایه‌ها و تاریکی خشکیده بر دیوار
مداومت تو را در آغوش می‌فشرد
زیستن به پهنای نزیستن دمیده است.

طاهره(تارا) صالح‌پور

#شعر_آزاد
#شعر_معاصر
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن


@postmodernliterature
113 views07:21
Open / Comment
2022-07-30 06:20:00

بازتابش


تونلی که خنده‌ها را نقطه‌گذاری کرد
درخشید و رد شد
علامت خاص همان است که راهنمائیت نکرد
همان که از ماه دورتر است و زیباتر
و نفس محبوس‌تر می‌شود و تمهید آن سنگین‌تر
و یغمائی از جنبش فرشتگانی‌ات همراهی‌اش می‌کند
دلم از بازتابش تو می‌خواهد و
بندی که از هم بگسلد
و حرکتی که نای بازی‌کردن نداشته باشد
عشق مصدری منفعل است
و حوصله: زنگ آهن
که از خورندگی باز نمی‌ایستد
تا همچون همه اثری بیهوده بگذارد
آه! بیهودگی‌ها چه متکثرند؟!
و زندگی چه اندازه جای خالی برای پرنکردن باقی گذاشته،
و چه غافلگیرانه می‌رود؟!
اعداد برابرند و
ریشه‌ی کلمات سنگی،
و موازی تو بلور نوازش!


جنگ خمیازه کشید
با رخوتی طولانی یا کوتاه
چیزی در خور هیچ
احساس کشیدگی، رباط‌هایش را ول کرد
و نتایج همپوشانی نزدیک شد
صورتیِ روحم ریاضت کشید و
نفسانیت را در اندام روزه ریخت
شعورت چنان سردرگمم کرد
که دیوارها محو شدند
همچون شکلاتی
که در صبحانه بد هضم می‌شود
و سرگیجه معمای مهربان و مبهم این خواب شیرین است
و قاشق به قاشق معنی را متبحر می‌کند
فانوس دستهایت دستم انداخته و
قلبم در گردابش بار می‌اندازد
و در چمن‌زار موعود رها می‌شود


خونی در رگها شعله‌ور می‌شود
که زمان را می‌خورد و
صدا از پشت پرچین ابرها
راز مخفیانه‌ای را تا ابد حل می‌کند
چشمانت با ساحران توانگرش
به ادامه‌‌ی بی‌نهایت مشغول می‌شود
کهکشان دیگری پدید می‌آید
روزنه‌ای، روزنه‌‌ای دیگر را به خاموشی می‌برد
زندگی خورشیدی
آسمانهای نزدیک را جا می‌اندازد
نوار باریک قریحه
زیبائی‌ات را جسمانی کرده است.


طاهره(تارا) صالح‌پور

#شعر_آزاد
#شعر_معاصر_ایران
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن
#سوفیا_صالح‌پور
#طاهره_صالح‌پور


@postmodernliterature
151 viewsedited  03:20
Open / Comment
2022-07-30 06:01:12

نقطه‌ٔ کانونی بی‌پایان


و من باید بگریزم
از چشمهای مست‌کننده‌‌‌ات
که غافلگیری‌اش شگفتیها را خنثی می‌کند
و شعله‌ی متراکمش
سخاوتمندانه خاکستر می‌کند
لهجه و صدایت
آرام و متداول
فتنه می‌انگیزد
در این طلیعه‌ی مختوم
همه‌ی طلوع‌های دیگر در سایه‌اند
با خویش جدالی بی‌انتها را
به ساحل می‌کشانم
به زورق آکنده از لفافه
که شعله‌ی عشق را در هزارتوی خویش
پنهان می‌دارد
ریشه‌ می‌کند
بازی چهره‌ات با سایه‌ها
ظلمات از نور روشنگرتر
پریان بی‌نشان در شعله‌ها
شمعدان‌ها در اختفاء
در ریشه
در زوایا
جهان معکوس و گلدان‌ها مواج
و تصاویر فاصله گرفته از نقطه‌ی کانونی
نه محو می‌شوند و نه به وضوح درمی‌آیند
دیداری ناملموس و عدم
سرگردان در نیمرخت
و طراوت‌ مفتون‌ات
سمت و سویی نمی‌گیرد.

طاهره(تارا) صالح‌پور

#شعر_آزاد
#شعر_معاصر_ایران
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن
#طاهره_صالح‌پور

@postmodernliterature
87 views03:01
Open / Comment
2022-07-30 05:49:29

مردمک‌های انسانی‌ات اندیشه را گرم می‌کند

مشهوریت چشمهایت
فراموشی می‌آورد
تخمین کمی نیست
و گسترش آغوشت
محتمل تا حتمی
سایه‌ات نفسی سر برآورد
و یخچالها سرسبز شدند
و تنفس زمین تسهیل شد
کلمات مهربان پیاده‌ می‌شوند
و دژنامه‌ی باستانی
تسلیم خصلت جدید است

انقراض اهمیت
بر جاده‌ گشتی زد
هیجانی را خاموش و محمول کرد
آبی به گلدانها داد و گذشت
چشمانت آویخته بر ظواهر گلها
رقص رقیقی می‌کند
و آغوشت روحت را می‌گسترد
مخفیگاه رازها دهان باز می‌کند و
اخلاقت چیزهای بسیاری را درون آتش می‌ریزد
و مردمکهای انسانی‌ات اندیشه را گرم می‌کند

می‌داند
و نسبتش را به مابعد جهش پیوند می‌زند
فنجانی برای پر کردن از کهکشان می‌آراید
دمی خاموشی
در کنار گرمای چای و چوبی درها و دیوارها
و سایه‌ها همدم بخارها
نیمه‌ی روحم در تو آرمیده
و به اندازه‌ی تمامت گرسنگی می‌کشد
شب را از شاخه می‌چینم
شبی که زوائد را قیچی کرده
و در دامی که گسترده‌ای به آرامش رسیده است.

طاهره(تارا) صالح‌پور


#شعر_آزاد
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن
#طاهره_صالح‌پور


@postmodernliterature
91 viewsedited  02:49
Open / Comment
2022-07-29 07:43:06

روحی که سرنوشت را به دندان گرفته است

در جنگ چاله‌ها
به چاه درآمدم
بیتوته‌ام
همراه با کبوتران
کبوتران عارف بی‌حوصله
چقدر سایه از کنارم گذشت
چقدر نگذشتن چسبناک بود
و اکنون پرندگان مرا مبغوض داشته‌اند
سایه‌های نجواگر
ابری که می‌بارد و می‌ایستد
از گذشته تا کنون
تاریکی مشاغل گوناگونی تجربه کرد
و آخر از همه تو را برگزید
ملوانان با باد
پیمان تجزیه بسته‌اند
پناه باد بودم و
رؤیا با چاشنی زندگی می‌چرخید
ریخته‌گری نیز اندیشه‌ای در سر دارد
آنکه در ته بشقاب ورم می‌کند
با زندگی سرد می‌شود
همه چیز را رها کرده‌ام و
منظورم کمتر می‌شود
در اینسوی پل جا افتاده‌ام
برگها می‌وزند
از گذشته
و سکوت با گذشته همزبانی می‌کند
من با سایه‌ام
مطمئن ‌می‌شوم
و اوراقی که دهری‌‌اند
کلمات را زود‌تر می‌زایند
جاده‌ با بیراهه کج کرده
و قساوتِ آهن، انتظار زهرآلودی می‌کشد
که فردا را قسطی ‌‌کند
زمینه‌ی آهنگ، رفتن است
و پس زمینه‌اش ابدیت
گویش ذهن منقطع شد و
استعدادش حرام
دیدن بختی ندارد
و رفتنش مهربانی را خورد
و زراعت این دوائر محدود
چه‌ها نکرد با مای مانده در قفل
وقتی سادگی را
بی‌گدار به آب زدیم
صدا مخلوط شد و بعد
قصور کافی بود
برای پختن آش تلخ
و تکمیلم کرد
چیزی که غریق بود
علامتی از دور
مسمومیتی از نزدیک
چرخش لنز و زوایای بی‌نتیجه
من و رسن
پوسیده‌ و به خاک می‌افتد
سایه‌ی زنگ و زود
ورق نیمه‌ی راه برید و برگشت
شنهای روان آبستن
و روحی که سرنوشت را به دندان گرفته است
جفای عجیبی نبود نمک
که شوربختی‌اش سفید بود
و از فرط شرمندگی
تناقضش را به آب انداخت
بسته‌ای باز کرد
دیدن هوای ندیدن را نگه می‌دارد.

طاهره(تارا) صالح‌پور

#شعر_آزاد
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن
#طاهره_صالح‌پور

@postmodernliterature
145 viewsedited  04:43
Open / Comment
2022-07-28 23:45:47 خوب و بد شعر در گذر زمان مشخص می شود‌.

خوب و بدِ این شعر‌ها را و هر شعری را جامعه تعیین می‌کند نه من و نه منتقدانِ رَه‌نَشناس. حتّی داوری جامعهٔ امروز هم بسنده نیست؛ آیندگان داورِ نهایی‌اند. معلوم نیست که پنجاه سال دیگر مشاهیرِ شعرِ عصرِ ما در کدام قفسهٔ کتابخانهٔ تاریخِ ادبیات ایران جای خواهند داشت.
یک چیز را یقین دارم که تاریخِ ادبیات، «وَرَمِ» ایدئولوژیک را، هیچ‌گاه، «فربهی» نشناخته است. ما به چشمِ خود شاهدِ فروخوابیدنِ بسیاری ازین «وَرَم‌های ایدئولوژیک» بوده‌ایم. هر کس انصاف داشته باشد و هنر شناسِ راستین باشد، مصادیقِ آن را به یاد می‌آورد.
هنرِ ایدئولوژیک مصداقش همیشه شعرِ «مرده باد و زنده باد!» نیست. بسیاری از مشاهیرِ شاعرانِ آوانگاردِ عصرِ ما مبتلا به ورمِ ایدئولوژیک‌اند. (دکتر شفیعی کدکنی)

پ.ن: این سخنان دکتر کدکنی در مورد رمان و داستان و نمایشنامه و فیلم و سریال و نقاشی و هر اثر هنری دیگری صدق می کند.
43 views20:45
Open / Comment
2022-07-28 23:08:19 «صبح خوانان»


ذوالفقار را فرود آر
! بر خواب اين ابريشم
كه از «افيليا»

جز دهاني سرودخوان نمانده است


در آن دَم كه دست لرزان بر سينه داري

اين منم،كه ارابه ي خروشان را از مِه گذر داده ام

آواز روستايي ست كه شقيقه اسب را گلگون كرده است
به هنگامي كه آستين خونين تو

! سنگ را از كفِ من مي پراند

با قلبي ديگر بيا
اي پشيمان
! اي پشيمان

تا زخم هايم را به تو باز نمايم
- من كه اينك
از شيار هاي تازيانه ي قوم تو

پيراهني كبود به تن دارم -


! اي كه دست لرزان بر سينه نهاده اي
بنگر
اينك منم كه شب را سوار بر گاو زرد
. به ميدان مي آورم


هوشنگ چالنگی

@postmodernliterature
91 views20:08
Open / Comment
2022-07-26 18:02:15 فایل پاورپوینت از بن بست خشونت به آزادراه صلح پیاده شده بر اساس متن گفتگوی مجتبی‌لشکربلوکی
دانلود اصل فایل صوتی

@Dr_Lashkarbolouki
55 views15:02
Open / Comment
2022-07-22 21:55:12 شب‌درمانی


بیست دقیقه گذشت
و زمان پایدار شد
روی حروف زود
دیرها پخش شدند
و طعمی جدید افزودند
اطراف از اطراف خویش دوری‌ می‌‌‌گزیند
کهن‌دیار از مه شانه خالی کرده
و رؤیت برخی چیزها
برخی دیگر را زیبا کرده است
نگرشی مفتون دستگیرم می‌شود
حوالی دیار از آمیزش روح تغییر مزه داده
پایان‌یافته‌‌ها میان آغازها می‌چرخند
سرگردانی شبلی‌وار درست می‌گوید
لبانی ناپایدار
تصویری همیشه رؤیایی
رؤیا در دوری‌ات خانه کرده
خیالت درخیالات نزدیک حل شده است
نفخه‌ی صور با مضمونش روشن می‌شود
و تنیدنت خاطر رنج را راحت می‌کند
روح می‌وزد و
بودن از هوایی به هوایی دیگر می‌گذرد
چشم‌هایت دریای مستترند
شب‌درمانی
با موهبتی شمع به دست برمی‌خیزد
تاریکی دیدن را نامحدود می‌کند
عقربه‌ها یک دور کامل به دور خورشید چرخیده‌اند
و فراموشی
به دور و تسلسل باطل نزدیک شده است
برخورد دو ناشناخته
ماده‌ای را به ماده‌ی دیگر
تبدیل می‌کند و
حلّالهای عاطفی
به طبیعت رسیده‌اند.

طاهره(تارا) صالح‌پور


#شعر_آزاد
#ادبیات_در_وضعیت_پست‌مدرن
#طاهره_صالح‌پور


@postmodernliterature
148 viewsedited  18:55
Open / Comment