Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و بیست و یکم) juxtapose /dʒʌkstə'pəʊz/ v. کنار | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و بیست و یکم)

juxtapose
/dʒʌkstə'pəʊz/
v.

کنار هم گذاشتن، پیش هم قرار دادن

کنار هم گذاشتن دو چیز، جوری که (جفتا پوز)یشن شون کنار هم باشه!
[... جوری که جفتا پوزیشن شون (position شون= جا و مکان شون) کنار هم باشه]

اطلاعات ریشه‌شناسی:
بخش juxta در این کلمه با کلمه join و کلمات "یوغ" و "جفت" فارسی همریشه است.
> جفت کردن= کنار هم گذاشتن

The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works.
این نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو را در کنار تعدادی از آثار مُوَخر او قرار می‌دهد؛
در این نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو و تعدادی از آثار موخر او کنار هم گذاشته شده‌اند.

He had to juxtapose the pieces in order to see where they fit.
باید قطعات را به ترتیب کنار هم می‌گذاشت تا ببیند هر کدام به کجا می‌خورد.

The technique Mr Wilson uses most often is to juxtapose things for dramatic effect...
تکنیک مورد استفاده آقای ویلسون اغلب این است که اشیا را برای ایجاد تاثیر دراماتیک کنار هم قرار می‌دهد...

The interior designer likes to juxtapose light furniture against dark floors to create a dramatic contrast.
طراح داخلی مایل است برای خلق تقابل دراماتیک، مبلمان روشن را در برابر کف‌پوش های تیره قرار دهد.

Our manager will juxtapose old reports by new ones so he can compare the numbers. 
مدیرمان گزارش های قدیمی و جدید را کنار هم قرار خواهد داد تا بتواند ارقام را مقایسه کند.

...art's oldest theme: the celebration of life juxtaposed with the terror of mortality.
... کهن ترین بُنمایه هنر: بزرگداشت زندگی در تقابل با وحشت از میرایی.

Syn: to place side by side, to put next to each other, pair, place in proximity

@WordsCodes