Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و بیست و دوم) plight /plaɪt/ n. گرفتاری، مخمصه | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و بیست و دوم)

plight
/plaɪt/
n.

گرفتاری، مخمصه، بدبختی، تنگنا، وضع بد، وضعیت فلاکت بار

(بلایت) = گرفتاری ات = بدبختی ات!
[بلای تو، گرفتاری تو...]

وضعیت پخش و (پلایت): وضع آشفته و بدت، گرفتاری ات، بدبختی ات!
[وضعیت پخش و پلای تو؛ وضعیت آشفته و بد تو...]

the club's financial plight
تنگنای اقتصادیِ باشگاه (/وضعیتِ بدِ باشگاه به لحاظِ اقتصادی)

...the worsening plight of Third World countries...
... وضعیت بد و رو به وخامت کشورهای جهان سوم ...

desperate plight of flood victims
وضعیت فلاکت بار و وخیم قربانیان سیل

 The plight of the refugees arouses our compassion.
وضعیت فلاکت بار آوارگان ترحم ما را بر می‌انگیزد.

What is the cure for the plight of the homeless?
علاج بدبختی افراد بی خانمان چیست؟

He has been sleeping rough in the streets to highlight the plight of the homeless.
او برای تاکید بر وضعیت بد بی خانمان ها در فضای باز و در خیابان ها خوابیده است.

Most wealthy people are unaware of the plight suffered by people who are hungry and homeless.
بیشتر ثروتمندان از فلاکتی که گرسنگان و افراد بی خانمان با آن دست به گریبان هستند بی خبرند.

The peasants felt they had no choice but to stage an uprising when the king turned a deaf ear on their plight. 
وقتی پادشاه به وضعیت فلاکت بار رعایا بی‌اعتنایی نشان ‌داد، رعایا احساس ‌کردند چاره‌ای ندارند جز آن که دست به شورش بزنند.

Since I was tormented in high school by a bunch of mean girls, I am very sensitive to the plight of bullied young people.
در دبیرستان یک دسته دختر شرور اذیتم می‌کردند و به همین دلیل من نسبت به گرفتاری نوجوانانِ قربانیِ زورگویی حساس هستم.

When word spread of the company’s financial plight, many of the investors pulled out their funds.
وقتی وضعیت بد مالی شرکت بر سر زبان‌ها افتاد، بسیاری از سرمایه‌گذاران پول هایشان را بیرون کشیدند.

Syn: dangerous situation, predicament, trouble

@WordsCodes