🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

واژه چهارصد و بیست و هفتم) fabricate /'fæbrɪkeɪt/ v. ساختن، | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و بیست و هفتم)

fabricate
/'fæbrɪkeɪt/
v.

ساختن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غیره) سرهم کردن، جعل کردن

دروغِ (فابریک) ساختن، داستان سر هم کردن!

پشت سر هم دروغ سر هم میکنه، درست مثل کارخونه ای که قطعات (فابریک) رو سر هم میکنه!

The company fabricates plastic chairs.
این کارخانه صندلی‌های پلاستیکی می‌سازد.

He was late, so he fabricated an excuse to avoid trouble.
تاخیر داشت، بنابراین بهانه‌ای سر هم کرد تا دچار درد سر نشود.

He has fabricated research data.
داده های تحقیق را خودش سر هم کرده است (تقلب و داده سازی کرده است).

They fabricated my signature. 
امضای من را جعل کردند.

They accused police of fabricating evidence.
پلیس را به سندسازی متهم کردند.

This house is fabricated out of plastic materials.
این خانه از مواد پلاستیکی ساخته شده است.

Eleven key officials were hanged on fabricated charges.
یازده تن از مقامات مهم با اتهامات ساختگی به دار آویخته شدند.

As a makeup artist, my job is to fabricate an illusion of beauty to cover a person’s blemishes.
در شغل چهره‌پردازی کار من این است که برای پوشاندن عیب های یک شخص، توهمی از زیبایی بیافرینم.

The spy is going to fabricate a new identity in order to blend into the community and go unnoticed.
جاسوس برای این که با جماعت همرنگ باشد و توجه کسی را جلب نکند، قصد دارد برای خودش یک هویت جدید بسازد.

Although Jerry had planned to fabricate the figures in his research paper, he eventually decided to research and find valid data.
جری پیشتر قصد داشت در مقاله تحقیقی اش دست به عددسازی (و جعل ارقام) بزند، اما سرانجام تصمیم گرفت تحقیق را انجام بدهد و داده‌های واقعی پیدا کند.

The journalist got fired when his editor learned of his plan to fabricate a story about the president.
وقتی سردبیر از نقشه روزنامه‌نویس برای جعل داستانی درباره رییس‌جمهور باخبر شد، او را اخراج کردند.

Many parents fabricate stories about mythical creatures to help their children sleep at night.
خیلی از والدین داستان هایی از موجودات افسانه‌ای می‌سازند تا شب ها بچه‌هایشان را راحت تر بخوابانند.

If we really want to sell our house, we will need to fabricate a few tales so potential buyers will believe our neighbors are nice people and not drug dealers.
اگر واقعاً بخواهیم خانه خود را بفروشیم، باید چند تا داستان سر هم کنیم تا خریداران بالقوه باور کنند همسایه‌هایمان آدم های خوبی هستند و موادفروش نیستند.

Never fabricate your resume because doing so is grounds for being fired for deception.
هرگز رزومه جعلی برای خود نسازید، چون انجام چنین کاری باعث می‌شود به خاطر تقلب اخراج بشوید.

When John tried to fabricate an alibi, he was quickly arrested and charged with interfering with an investigation.
جان در حالی که می‌کوشید به دروغ غیبت خود در هنگام وقوع جرم را اثبات کند، به سرعت دستگیر و به اِخلال در روند تحقیق متهم شد.

All the tools are fabricated from high quality steel.
همه ابزارها از فولاد مرغوب ساخته می‌شوند.

fabricating sheet iron into plates
تبدیل آهن ورق به بشقاب

to fabricate a bridge of steel beams 
ساختن پل با تیرهای پولادی

fabricated charges
اتهام های ساختگی (/دروغین)

Syn: to lie, to concoct, make up, forge

@WordsCodes