Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و پنجاه و پنجم) introspective /ɪntrə'spektɪv/ adj | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و پنجاه و پنجم)

introspective
/ɪntrə'spektɪv/
adj.

خویشتن نگر، درون نگر، درون‌گرا، درون‌گرایانه

این قدر توی افکار خودت فرو نرو. (این تو رو سبک تیپ) شخصیتی درون‌گرا و درون‌نگر میکنه!

ریشه‌شناسی:
این کلمه از دو بخش intro (به معنی "درون") و spective تشکیل شده. بخش دوم به لحاظ ریشه‌شناسی به معنی نگریستن و دیدن است و در کلماتی مثل perspective (چشم‌انداز، پرسپکتیو) و spectator (تماشاچی) دیده می‌شود.

She was an introspective, quiet girl.
او دختری درون‌نگر(/درون‌گرا) و ساکت بود.

Jack was always analyzing his own mind; he was introspective.
جک همیشه داشت ذهن خودش را تجزیه و تحلیل می‌کرد؛ او درون‌گرا بود.

 It's one of the author's most introspective poems.
این یکی از درون‌نگرانه ترین اشعار این نویسنده است.

Ben was naturally introspective and enjoyed being alone.
بن ذاتاً درون‌نگر بود و از تنها بودن لذت می‌برد.

For many, writing poetry is an introspective activity...
بسیاری شعر نوشتن را فعالیتی درون‌نگرانه می‌دانند...

The introspective artist was always questioning his own painting skills.
این هنرمند درون‌نگر همواره به مهارت های خودش در نقاشی با دیده تردید می‌نگریست.

He had an introspective personality.
او شخصیت درون‌نگری داشت.

He is an introspective young man who always seems to be lost in his own thoughts.
او مرد جوان درون‌نگری است که همیشه انگار در افکار خودش غرق است.

Because the singer personally wrote all the songs on her album, she considers this record to be her most introspective release.
این خواننده همه ترانه‌های این آلبومش را خودش نوشته و به همین دلیل معتقد است این اثر درون‌نگرانه ترین اثر منتشر شده از او است.

When I’m feeling introspective, I search for a place where I can be alone with my thoughts.
وقت هایی که حس درون‌نگری سراغم می‌آید، دنبال جایی می‌گردم که در آن بتوانم با افکارم تنها باشم.

introspective mood
خلق و خوی (/روحیه) درون‌نگر

Syn: looking into ones own feelings, self-examining, introverted

introvert (adj.)
درون‌گرا (در روانشناسی و...)

@WordsCodes