Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و پنجاه و ششم) perpetuate /pəˈpetʃ.u.eɪt/ v. تد | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و پنجاه و ششم)

perpetuate
/pəˈpetʃ.u.eɪt/
v.

تداوم بخشیدن، ابدی و جاودانه کردن، زنده نگه داشتن

پپه و خِنگ بودن عید و غیر عید نمیشناسه، همیشگیه!
(پپه چه عید) باشه، چه نباشه، پپه است. شخصیتش طوریه که باعث تداوم بخشیدن و جاودانه شدن حماقتش میشه!

Increasing the supply of weapons will only perpetuate the violence.
افزایش عرضه تسلیحات تنها باعث تداوم خشونت می‌شود.

The aim of the association is to perpetuate the skills of traditional carpet design.
هدف این انجمن زنده نگه داشتن مهارت های سنتیِ طراحیِ فرش است.

They established this foundation to perpetuate their father's memory.
این بنیاد را تأسیس کردند تا خاطره‌ پدرشان را زنده نگه دارند.

The dictator was trying to perpetuate his control.
آن دیکتاتور می‌کوشید سلطه خود را دائمی کند.

My father's books will perpetuate his memory. 
کتاب‌های پدرم یاد او را برای همیشه زنده نگاه خواهد داشت.

Current policy only serves to perpetuate the old class divisions.
سیاست فعلی صرفاً باعث تداوم اختلافات قدیمی طبقاتی خواهد شد.

Giving these events a lot of media coverage merely perpetuates the problem.
پوشش رسانه‌ای گسترده این اتفاقات صرفاً باعث تداوم این مشکل می‌شود.

Schools tend to perpetuate the myth that boys are better at science than girls.
مدرسه‌ها معمولا به این باور غلط که پسرها در علوم بهتر از دخترها هستند دامن می‌زنند؛
مدرسه‌ها معمولا به تداوم این باور غلط که پسرها در علوم بهتر از دخترها هستند کمک می‌کنند.

If you yell at Jane after she yells at you, your actions will only perpetuate the argument.
اگر بعد از این که جین سر تو داد می‌کشد، تو هم سر او داد بکشی، این کارهایتان فقط باعث می‌شود دعوا تا ابد کش پیدا کند.

Nathan’s bad behavior only served to perpetuate his teacher’s negative opinion of him.
رفتار بد ناتان فقط باعث شد که نظر معلمش نسبت به او همچنان منفی باقی بماند.

Syn: to cause to continue, immortalize, keep alive

@Golvazheh_Translation