Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و پنجاه و هشتم) compensatory Us: /kəmˈpɛnsəˌtori/ | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و پنجاه و هشتم)

compensatory
Us: /kəmˈpɛnsəˌtori/,
Br: /kəmˈpɛnsətri, kɒmpənˈseıtri/
adj.

جبرانی

قصاب ها معتقد بودند که بهشون ظلم شده؛
(کمپین ساطوری) ها یه برنامه جبرانی بود برای جبران شدن این ظلم ها!

The patient sued for compensatory damages.
بیمار برای [دریافت] خسارت جبرانی شکایت کرد.

Money should be spent on compensatory programmes for deprived children.
لازم است برای برنامه‌هایِ جبرانی ویژه‌ کودکانِ محروم پول صرف شود.

We need a compensatory factor to neutralize the terrible effects of wrong management in the past.
ما به یک عاملِ جبرانی نیاز داریم تا اثرات وحشتناک مدیریت اشتباه گذشته را خنثی کند.

The jury awarded $11.2 million in compensatory damages.
هیئت منصفه یازده میلیون و دویست هزار دلار خسارت جبرانی تعیین کرد.

A compensatory award was given by the drunk driver so the victim could get his car repaired.
راننده مست وجهی بابت غرامت داد تا قربانی بتواند ماشینش را تعمیر کند.

Syn: serving to pay back, compensative, offsetting

compensate (v.)
جبران کردن، خسارت دادن

compensation (n.)
خسارت، تاوان، مزد، پاداش

@WordsCodes