Get Mystery Box with random crypto!

عبدالله شهبازی

Logo of telegram channel abdollahshahbazi — عبدالله شهبازی ع
Logo of telegram channel abdollahshahbazi — عبدالله شهبازی
Channel address: @abdollahshahbazi
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 11.31K
Description from channel

وبسایت:
www.shahbazi.org
فیسبوک:
https://www.facebook.com/abdollah.shahbazi
توئیتر:
https://twitter.com/ashahb

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 6

2022-01-08 19:01:37 گفتگو با هفته‌نامه صدا (شماره ۹۲، ۱۸ دی ۱۴۰۰) بمناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

قسمت دوم

صدا: نیروهای نزدیک به آقای هاشمی و حزب کارگزاران به‌نوعی دوران دولت او را سال‌های طلایی توسعه تصویر می‌کنند که دوم‌خرداد ناخواسته زمینه تعارض درون سیستم و توقف و وارونه شدن روند توسعه را باعث شد. چه نظری درباره این گزاره دارید؟

شهبازی: دوم خرداد نتیجه طبیعی دوران آقای رفسنجانی بود. مضافاً که مدل توسعه، که آقای رفسنجانی در ایران احیاء کرد، با دوم خرداد و دولت آقای سید محمد خاتمی و بعداً دولت‌های آقایان محمود احمدی‌نژاد و حسن روحانی از بین نرفت بلکه هر چه شد، بدون بازبینی انتقادی، بر همان شالوده‌ای بود که آقای رفسنجانی بنا نهاد و همانطور که عرض کردم احیاء نگاه کارشناسی دهه ۱۳۴۰ و اوایل دهه ۱۳۵۰ بود. تعبیر «استراتژی توسعه» را همان زمان مطرح کردم در روزنامه «کار و کارگر» طی مقالاتی. بعداً زمان آقای خاتمی هم نوشتم که ایران نیاز به بازنگری و تعریف «استراتژی توسعه» خود دارد. آقای رفسنجانی مدل خاصی از توسعه را مدنظر نداشت و پیامدهای سیاست‌های توسعه خود را در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نمی‌شناخت.

صدا: به نظر شما، شخص آقای هاشمی در دهه آخر عمر به تجدیدنظر مبنایی در نگاه خود به روند توسعه و توجه به دموکراسی رسیده بود و یا این مواضع، ناشی از روند حذف و نزدیک شدن ناخواسته او به منتقدین بود؟

شهبازی: تصور می‌کنم علت رفتار اواخر عمر آقای رفسنجانی پیدایش فضای جدیدی بود که ایشان و خانواده ایشان را زیر فشار و هجمه سنگین قرار می‌داد. آقای رفسنجانی در کنه شخصیت خود اقتدارگرا بود و این شخصیت عوض نشد. ایشان نیز به دوران هشت ساله دولتش بعنوان «دوران طلایی» می‌نگریست و در بعد سیاسی مسئولیت رفتارهای سنگین مقامات وقت اطلاعاتی- امنیتی را در برخورد به دگراندیشان نپذیرفت و در بعد اقتصادی شاهد بازبینی و نقد برخی سیاست‌های دوران ایشان از سوی خود ایشان نبودیم.

@abdollahshahbazi
2.0K views16:01
Open / Comment
2022-01-08 19:01:20 گفتگو با هفته‌نامه صدا (شماره ۹۲، ۱۸ دی ۱۴۰۰) بمناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

قسمت اول

صدا: عموم ناظران و فعالان سیاسی در ارزیابی کارنامه و جایگاه سیاسی آقای هاشمی از "چند هاشمی" و یا تعابیر "هاشمی متقدم، هاشمی میانه و هاشمی متاخر" سخن گفته‌اند. شما این تعابیر را درباره ایشان قبول دارید و چه توصیف و تبیینی دراین‌باره ارائه می‌دهید؟

شهبازی: شاید تعبیر «چند هاشمی» درست نباشد. زندگی مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی دوران طولانی را دربرمی‌گیرد و در هر مقطع ایشان رویکردها و مواضعی متناسب با فضای روز داشت. بنظرم این رویکردها متناقض نبود و هسته اصلی آن، که شاکله هویت آقای رفسنجانی را تشکیل می‌داد، پراگماتیسم وی بود که در تمامی این دوران ثابت مانده است. در عین حال، باید تأکید کنم بر وجه بسیار مثبت شخصیت آقای رفسنجانی که همان پراگماتیسم وی بود یعنی به سادگی می‌توانست قالب‌های متصلب را بشکند و این شجاعت را داشت که به چیزی که باور داشت عمل کند. این تمایز مهم و قابل تحسینی است. مشکل در نوع باورهای ایشان و عیار نظری آن بود که بطور عمده از فقر دانش کارشناسی در ایران ناشی می‌شد.

صدا: آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری خود بر اولویت سازندگی و یا حداکثر توسعه اقتصادی بر مسایل سیاسی تاکید داشت که به‌نوعی منجر به شکاف با نیروهای چپ و روشنفکران هم شد و نهایتا به دوم‌خرداد انجامید. در شرایط کنونی و با لحاظ کردن تجارب نزدیک به سه دهه از دولت هاشمی و شکست پروژه اصلاحات سیاسی، آیا نمی‌توان مدعی شد پروژه هاشمی درست‌تر بود؟

شهبازی: رویه آقای رفسنجانی، در دوران هشت ساله ریاست جمهوری ایشان، حکومت‌گری اقتدارگرا بود و هم از منظر نگاه به توسعه اقتصادی و هم از منظر مدیریت سیاسی، برغم افتراق‌های فراوان، شباهت‌های جدی داشت به رویکرد محمدرضا شاه پهلوی در دوران ۱۳ ساله دولت امیرعباس هویدا.

در بعد سیاسی، دولت آقای رفسنجانی وارث فضای به شدت امنیتی دهه ۱۳۶۰ بود که به دلیل تروریسم مجاهدین خلق و تبعات آن پدید آمد و فضای باز سال‌های اولیه پس از انقلاب را مسدود کرد و بستر را برای حکومت‌گری اقتدارگرا فراهم آورد. در این فضا، نگاه سیاسی تک‌گفتمانی، که در فضای دهه ۱۳۴۰ و اوائل ۱۳۵۰ بر ایران غالب بود، بنوعی احیاء شد بهمراه برخی سنن کارشناسی آن عصر در برخورد به گفتمان‌های غیرحاکم بنحوی که حتی به فعالیت و مواضع سیاسی معتدل‌ترین شخصیت‌ها و جریان‌های منتقد مانند مهندس بازرگان و نهضت آزادی به دیده سوءظن نگریسته می‌شد.

در زمینه توسعه اقتصادی نیز نگاه غالب کارشناسی دهه‌های ۱۳۴۰ و اوائل ۱۳۵۰ احیاء شد و در پایه سیاست‌های «سازندگی» دولت آقای رفسنجانی قرار گرفت مانند رویکرد به گسترش صنایع مونتاژ اتومبیل که به پیدایش مافیای قدرتمند خودروسازی در ایران انجامید.

هر دو این رویکردها (سیاسی و اقتصادی) وجوه مختلف یک نگاه به حکومت‌گری بود و تعارضی میان این دو نمی‌بینم. در فضای تک ساحتی و تک گفتمانی و فقدان منتقد کارآمد و جدی است که می‌توان انواع برنامه‌های اقتصادی را، بدون تفکر عمیق و بازبینی در مدل توسعه، احیاء و اجرا کرد.

این فضای بسته طبعاً با شعارهای اصلی انقلاب (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی)، که «آزادی» یکی از ارکان سه گانه آن بود، همخوان نبود و دیریازود باید تغییر می‌کرد. پدیده دو خرداد ۱۳۷۶ پاسخ «نه» بخش مهمی از جامعه به تداوم حکومت‌گری اقتدارگرای دوران آقای رفسنجانی بود.

@abdollahshahbazi
2.0K views16:01
Open / Comment
2022-01-08 19:00:49
گفتگو با هفته‌نامه صدا (شماره ۹۲، ۱۸ دی ۱۴۰۰) بمناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی

آقای رفسنجانی در کنه شخصیت خود اقتدارگرا بود و این شخصیت عوض نشد. ایشان نیز به دوران هشت ساله دولتش بعنوان «دوران طلایی» می‌نگریست و در بعد سیاسی مسئولیت رفتارهای سنگین مقامات وقت اطلاعاتی- امنیتی را در برخورد به دگراندیشان نپذیرفت و در بعد اقتصادی شاهد بازبینی و نقد برخی سیاست‌های دوران ایشان از سوی خود ایشان نبودیم.

@abdollahshahbazi
1.9K views16:00
Open / Comment
2022-01-02 22:22:42 پشت‌پرده حملات اخیر به من

روز سه‌شنبه، ۹ آذر ۱۴۰۰/ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۱ در یک گروه تلگرامی، که حدود ۲۷۰ نفر از جمله تعدادی از فعالین رسانه‌ای از جناح‌های مختلف کشور، اعم از اصول‌گرا و اصلاح‌طلب،‌ حضور داشتند،‌ یکی از مقامات پیشین قضایی، که به گروه دعوت شده بود، درباره پرونده جنجالی معروف به «قتل‌های زنجیره‌ای» (سال‌های ۱۳۷۷- ۱۳۷۸) به پرسش‌های حضار پاسخ گفت. در این جلسه چهار کامنت گذاشتم و پرسش‌هایی را مطرح کردم درباره علل عدم رسیدگی به پرونده قتل مجید شریف، محقق و مترجم سرشناس ایرانی.

دکتر مجید شریف با مادرش زندگی می‌کرد. صبح زود پنج‌شنبه، ۲۸ آبان ۱۳۷۷ برای ورزش از خانه خارج شد. او را در خیابان به بهانه مظنون بودن به اعتیاد به مواد مخدر با حکم جعلی دادستانی ربودند و در پارکینگ ویلای متعلق به [...] با تزریق آمپول پتاسیم کلرید به میان انگشت بزرگ و انگشت دوم پای چپ به قتل رسانیدند و جسدش را در پیاده‌رو رها کردند تا مرگ طبیعی جلوه کند. تزریق آمپول پتاسیم کلرید منجر به ایست فوری قلبی بدون علائم می‌شود. در دقیقه ۷۰ فیلم مایکل کلایتون (۲۰۰۷) Michael Clayton قتل یک نفر شبیه به قتل مرحوم مجید شریف را می‌توان مشاهده کرد.

در پرسش از مقام قضایی پیشین فوق نوشتم:

«مسئله دوم،‌ سازمان‌دهی خود پرونده است بنحوی که از درون آن چیزی بیرون نیاید. اول، قتل‌های متعدد دیگر،‌ مانند قتل مرحوم مجید شریف که اعترافات و مستندات محکمه‌پسند دال بر اجرای آن توسط [...] و تیمش‌ وجود دارد، و مسائلی مانند ماجرای جنجالی اتوبوس ارمنستان بکلی از پرونده حذف و پرونده محدود شد فقط به چهار قتل. دوم، به ابعاد امنیتی و اطلاعاتی پرونده رسیدگی نشد برغم اعترافات و مدارک و مستندات فراوان. چگونه می‌توان این سازمان‌دهی را توضیح داد؟...»

این پرسش‌ها برآشفتگی برخی افراد دست‌اندرکار در پرونده فوق را برانگیخت و اتهامات عجیبی را به من نسبت دادند. کمی بعد در اینترنت فحاشی‌های تند به من آغاز شد و سپس کار به اتهام‌زنی‌‌های سخیف اینترنتی کشید دال بر یهودی‌ستیزی و بهائی‌ستیزی من به دلیل تحقیقاتم درباره عملکرد سیاسی و مالی برخی فرقه‌های مخفی و کالت‌های فعال در تاریخ معاصر ایران که حوزه تخصصی‌ام است و از بدو امر با توجه اکید به احتمال برداشت‌های تعمیم‌گرایانه عامیانه و سطحی یا مغرضانه و تذکر جدی درباره هر نوع برداشت مبتنی بر نفرت‌پراکنی دینی و نژادی (زرسالاران،‌ ۱۳۷۷، ج ۱، صص ۱۸- ۲۰) کوشیده‌ام پیش برم.

این یادداشت کوتاه صرفاً به این دلیل منتشر شد که خوانندگان بی‌اطلاع از مسائل پس‌پرده بدانند علت و خاستگاه حملات اخیر چیست.

عبدالله شهبازی
یکشنبه، ۱۲ دی ۱۴۰۰/ ۲ ژانویه ۲۰۲۲

@abdollahshahbazi
3.5K views19:22
Open / Comment
2021-12-20 00:25:41 در ستایش از نهاد «ریش‌سفیدی»

«ریش‌سفیدی» نهادی است کهن که از دیرباز کارکرد حل‌وفصل اختلافات میان مردم یک منطقه یا مناطق همجوار و مرتبط را به عهده داشته است. این نهاد بر اساس اعتبار اجتماعی معتمدین محلی و اعتماد مردم به آنان پدید می‌آید.

از گذشته دور نهاد ریش‌سفیدی نقش مهمی در حل‌وفصل اختلافات محلی در مناطق دارای بافت عشایری و سنتی ایران از جمله در میان عشایر فارس و مردم کوهمره و مناطق همجوار آن داشته‌ و پایان دادن به خصومت‌های ناشی از قتل مهمترین و سخت‌ترین این موارد بوده است. اینگونه ریش‌سفیدان یکباره نروئیدند بلکه بتدریج در یک فرایند طولانی، به دلیل خوشنامی و خردمندی و سیره کدخدامنشی‌شان، نام‌آور شدند و مورد اعتماد و محل رجوع مردم قرار گرفتند.

تا آنجا که مطلع هستم، بجز سایر مناطق ایران، در مناطق جنوبی فارس سنت رجوع به ریش‌سفیدان برای حل اختلافات محلی و مهمتر از همه برای حل‌وفصل موارد منجر به قتل از میان نرفته و برغم تحولات زمانه هنوز پابرجا و کارآمد است.

در چهل ساله اخیر، صرفنظر از موارد فراوان حل‌وفصل اختلافات بزرگ و کوچک محلی، ۲۲ مورد درگیری منجر به قتل در منطقه کوهمره و مناطق همجوار رخ داده است که از این میان ۱۵ مورد با میانجی‌گری ریش‌سفیدان محلی به جلب رضایت خانواده مقتول و نجات قاتل از مجازات قطعی اعدام و صلح و سازش میان طرفین انجامیده است. موارد فوق به شرح زیر است:

۱- صلح و سازش میان طوایف بَکَکی،
۲- صلح و سازش میان طایفه دهدار سُرخی و اهالی روستای دارنگان،
۳- صلح و سازش میان طایفه جیحون سُرخی و طایفه بهاءالدینی (بهادنی) کوهکی،
۴- صلح و سازش میان طایفه بُگی و اهالی روستای مسقان،
۵- صلح و سازش میان طوایف جیحون و شکره سُرخی،
۶- صلح و سازش میان طایفه جبارزار سُرخی و طایفه گله‌زن قشقایی،
۷- صلح و سازش میان اهالی روستاهای شکفت و دریاهک کوهمره،
۸- صلح و سازش میان دو طایفه عظیمی و امینی سقلمه‌چی کوهمره،
۹- صلح و سازش میان دو خانواده ذوالقدر و نوروزی روستای سریزجان،
۱۰- صلح و سازش میان اهالی روستای دهداری قنات و طایفه کهواده کشکولی،
۱۱- صلح و سازش میان طایفه بُگی سُرخی و طایفه بهلولی قشقایی،
۱۲- صلح و سازش میان اهالی کفری میشوان و طایفه چگینی قشقایی،
۱۳- صلح و سازش میان طایفه دهدار سُرخی و طایفه گله‌زن قشقایی،
۱۴- صلح و سازش میان طایفه جیحون سُرخی،
۱۵- صلح و سازش میان طایفه بُگی.

یاد و نام ریش‌سفیدان خردمند و نامدار کوهمره را در چند دهه اخیر، که اکنون در میان ما نیستند، گرامی‌ می‌داریم:

مرحوم سید محمدرضا موسوی، مرحوم شاه علی‌محمد حسینی، مرحوم مشهدی امیر خان بهادری، مرحوم بهادر خان امیری،‌ مرحوم کرامت‌‌الله خان اسدی، مرحوم حاج عوضقلی محمدی مسقانی، مرحوم حاج علی‌پناه نامورچی، مرحوم حاج سردار شاهین، مرحوم ملا عباسقلی شریفی سقلمه‌چی، مرحوم رئیس نورمحمد شجاعی، مرحوم حاج علیخان میرزایی جیحون، مرحوم مشهدی زمان‌الله عابدی، مرحوم حاج غلامحسین پرهیزکار، مرحوم رئیس امیرعلی نامور، مرحوم کرامت‌الله خان اسفندیاری (دارنگانی)، مرحوم مشهدی کرامت‌الله اسفندیاری (بُگی)،‌ مرحوم حاج عوض جمشیدی، مرحوم مشهدی زیاد خان جهانخواه، مرحوم ملا کاکاجان جهانخواه، مرحوم حاج محمد خانی بَکَکی، مرحوم حاج علی‌ناز شاهی، مرحوم حاج گل‌عباس میرزایی، مرحوم ملا جانقلی سهیلی، مرحوم مشهدی شیرخان صادقی، مرحوم حاج شیرمحمد برزگری، مرحوم حاج خان‌ویس قربانپور، مرحوم مشهدی علمدار ماندگار، مرحوم دهدار خدامراد مرادی، مرحوم حاج محمداشرف کاظمی، مرحوم مشهدی کاکاجان جبارزاده، مرحوم دادالله صادقی، مرحوم ملا حاجقلی سهیلی، مرحوم ملا ملک منصور رحمانی و مرحوم مشهدی سردار رحمانی و بزرگان و عزیزانی که شاید نام‌شان را فراموش کرده‌ باشم و بر بنده خواهند بخشید؛ و برای آقایان حاج محمد احمدی و حاج سیف‌الله مرادی و حاج فلامرز سهرابی و حمید خان امیری و حاج شهرام اسدی و مشهدی امیرقلی دهدار سُرخی و ملا خداکرم دهداری و حاج غضنفر جوادی و مشهدی رزاق محمدپور و حاج زمان عزیزی و حاج فلک‌ناز برزگری و حاج ایرج کاظمی و حاج الله‌داد جوکار و مسعود کنعانی جمالی و قدرت‌الله پالیزدان گُلَکی و عزت‌الله مددی (فرزند مرحوم ملا فضل‌الله گُلَکی) و سید اسدالله حسینی و فریدون محمدی ده‌سروی و حاج محمدعلی جهانخواه و ملک محمد جهانخواه و حاج صفر خوبیاری و حاج بهمن رحمانی و سایر ریش‌سفیدان کنونی توفیق بیشتر آرزومندیم.

و نیز ستایش کنم از رفتار مثال‌زدنی و نمونه‌وار آقایان مهندس سهراب بهلولی و دکتر کاوه بهلولی قشقایی که در مرداد ۱۳۹۰ با احسان و بزرگ‌منشی خود از قصاص خون برادر و پدر ارجمند و بزرگوارشان،‌ مرحوم امیرحسین بهلولی، گذشت کردند. اگر نبود عنایت خانواده‌های گرانقدر مقتولین و تلاش ریش‌سفیدان چنین گذشت‌ها و سازش‌هایی ممکن نمی‌شد.

عبدالله شهبازی
یکشنبه،‌ ۲۸ آذر ۱۴۰۰
@abdollahshahbazi
2.5K views21:25
Open / Comment
2021-12-10 17:35:35 مالیات ایلات قشقایی فارس در دوران پیش از ظهور دولت رانتیه نفتی
قسمت دوم

در اوائل شوال ۱۳۱۴ ق. (مارس ۱۸۹۷ م.)، به خاطر این بدهی، حاج نصرالله خان ایلخانی را عزل و بازداشت و اجلال‌الملک را، که عمه‌زاده ناظم‌الدوله (حاکم فارس) بود، ایلخانی و عبدالله خان، پسر بزرگ داراب خان، را ایل‌بیگی قشقایی کردند. حاج نصرالله خان یک روز پس از آزادی در اوائل ذیقعده ۱۳۱۴ ق. فوت کرد. غلامعلی خان نواب می‌نویسد: «ایلخانی قشقایی را بیست و پنج روز در حبس نگاه داشتند. چون ناخوش حال بود از جانب حکومت نگذاردند دوا و غذای درستی به او برسانند. ناخوشی مشارالیه سخت شد، قریب به موت رسید. دوازده هزار تومان از عیالش سند گرفتند از بابت باقی [بدهی مالیاتی] و او را مرخص کردند. بعد از یک شبانه روز که او را به منزل آوردند فوت شد.» (خفیه‌نویسان انگلیس، صص ۵۲۲- ۵۲۳)

این وضع در سال‌های پسین ادامه داشت. برای مثال، غلامعلی خان نواب در گزارش جمادی‌الثانی ۱۳۱۹ ق. (اکتبر ۱۹۰۱ م.) می‌نویسد: «دیگر آنکه ضرغام‌الدوله ایل‌بیگی قشقایی آمده در جوشَک چهار فرسخی شیراز. هر چه حکومت فرستاده‌اند که به شهر بیاید نیامده است محض اینکه امساله خیلی از حکومت به مشارالیه اجحاف و تعدی شده و متصل مأمور و محصل برای او می‌فرستادند. از قرار مذکور باطناً ضرغام‌الدوله خیال دارد وقتی که به گرمسیر می‌رود قدری اغتشاش کند.» (همان مأخذ، ص ۶۵۱) در سال ۱۳۳۴ ق. (۱۹۱۶ م.) کاپیتان آرنولد ویلسون میزان بدهی صولت‌الدوله بابت مالیات قشقایی را بیش از ۲۵۰ هزار تومان ذکر کرده است. (Wilson, p. 54)

کاپیتان کریستین در گزارش سال ۱۳۳۶ ق. (۱۹۱۸ م.) خود از شیراز سهم دولت مرکزی از مالیات سالیانه قشقایی را ۲۸۸۰۲۸ قران ذکر کرده است. (هر ده قران یک تومان است.) بعلاوه، سالیانه ۱۵ هزار تومان به حکومت فارس پرداخت می‌شود. بنابراین، در این زمان، که اواخر جنگ اول جهانی و سالی پرآشوب در فارس است، جمع کل مالیاتی که از ایلخانی قشقایی مطالبه می‌شد ۴۵ هزار تومان بود. (Christian, p. 23) از این مبلغ مالیات ایل کشکولی ۶ تا ۱۲ هزار تومان در سال بود. (Ibid, p. 45)

کریستین سپس درباره اخذ وجوهات غیرقانونی از قشقایی ارقامی ذکر می‌کند که بسیار اغراق‌آمیز و مغرضانه بنظر می‌رسد. او مدعی است مالیات واقعی که قشقایی‌ها می‌پردازند بسیار بیش از این مبالغ است. «گفته می‌شود کل مالیاتی که کلانتران از ایل جمع می‌کنند به ۸۰۰ هزار تومان در سال می‌رسد که ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان از این مبلغ به ایلخانی داده می‌شود.» (Ibid, p. 23)

کاپیتان کریستین نحوه اخذ مالیات را به شرح زیر بیان کرده است: از هر گوسفند سالیانه یک تا ۱٫۵ قران مالیات گرفته می‌شود. شتر و اسب معادل ۱۰ گوسفند و گاو و الاغ معادل ۵ گوسفند محاسبه می‌شود. این مالیات در زمان کوچ ایل، یا در بهار یا در پائیز، اخذ می‌شود. (Ibid, p. 23)

عبدالله شهبازی
جمعه، ۱۹ آذر ۱۴۰۰/ ۱۰ دسامبر ۲۰۲۱

منابع:

وقایع اتفاقیه: گزارش‌های خفیه‌نویسان انگلیس، بکوشش سعیدی سیرجانی، تهران: نشر پیکان، ۱۳۷۶. کتاب فوق گزارش‌های دقیق غلامعلی خان نواب، نایب قنسول بریتانیا در شیراز، از وقایع فارس است. نواب سه‌شنبه، ۲۷ شوال ۱۳۳۳ ق./ ۷ سپتامبر ۱۹۱۵ م.، سه روز پس از قتل رئیس علی دلواری، در شیراز با گلوله به قتل رسید.
مسعود میرزا ظل‌السلطان، خاطرات ظل‌السلطان: تاریخ مسعودی، بکوشش حسین خدیوجم، تهران: انتشارات اساطیر، ج ۲، چاپ اول، ۱۳۶۸.
Captain A. T. Wilson, Report on Fars, Simla: The Government Monotype Press, 1916. India Office Records: IOR/L/PS/20/7
Captain A. J. Christian, A Report on the Tribes of Fars, Shiraz, 1918, Simla: The Government Monotype Press, 1919. India Office Records: IOR/L/MIL/17/15/18

@abdollahshahbazi
3.3K views14:35
Open / Comment
2021-12-10 17:35:18 مالیات ایلات قشقایی فارس در دوران پیش از ظهور دولت رانتیه نفتی
قسمت اول

در دوران قاجاریه هنوز درآمد ناشی از فروش نفت وارد چرخه اقتصاد ایران نشده بود که دولت را به منبع اصلی ثروت و تزریق آن به جامعه، از بالا به پائین، بدل کرد. منبع اصلی درآمد دولت مرکزی و نهادهای مدیریت محلی، از حکومت‌های ایالتی تا کدخدایان اصناف و محلات و روستاها و طوایف عشایری، از طریق مالیاتی بود که از مردم گردآوری می‌شد. ایلات و عشایر، بعنوان تأمین‌کنندگان اصلی گوشت قرمز، از طریق چرای مراتع متناوباً روینده که لازمه آن شیوه زیست کوچ‌نشینی بود، سهم مهمی در تأمین این درآمد داشتند.

به گزارش کاپیتان آرنولد ویلسون، در سال ۱۳۳۴ ق. ( ۱۹۱۶ م.) میزان مالیات سالیانه ایل بختیاری ۷۰ هزار تومان بود. (Wilson, p. 34) بنوشته ویلسون، مالیات سالیانه قشقایی در اصل ۲۷ هزار تومان بود که فرهاد میرزا ۳۰ هزار تومان بر آن افزود. فرهاد میرزا معتمدالدوله دو نوبت حاکم فارس بود: سال‌های ۱۲۵۷- ۱۲۵۹ ق. (۱۸۴۱- ۱۸۴۳ م.) و ۱۲۹۳- ۱۲۹۸ ق. (۱۸۷۶- ۱۸۸۱ م.). ویلسون روشن نکرده که افزایش مالیات قشقایی به ۵۷ هزار تومان در دهه ۱۸۴۰ انجام گرفت یا در دهه ۱۸۷۰. ویلسون می‌افزاید: این مبلغ را ایلخانی و ایل‌بیگی از کلانتران اخذ می‌کنند ولی درآمد واقعی از ایلات قشقایی خیلی بیشتر است. ایل عمله از مالیات معاف است و به جای آن خدمات فئودالی ارائه می‌دهد. (Ibid, p. 53)

بنظر می‌رسد رقم مالیات قشقایی، به دلایل عدیده بویژه نیاز دولت مرکزی یا حکومت محلی فارس، هر ساله متغیر بوده ولی مبنا همان ۵۷ هزار تومانی است که ویلسون ذکر کرده. در سال ۱۳۰۴ ق. (۱۸۸۷ م.) میزان مالیات قشقایی ۶۱ هزار تومان گزارش شده (خفیه‌نویسان انگلیس، ص ۲۷۵) و در سال ۱۳۱۳ ق. (۱۸۹۵ م.)، سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه، ۷۲ هزار تومان. (همان مأخذ، ص ۴۹۸)

کارکرد اصلی کسانی که بعنوان مدیر ایلات و بلوکات (مناطق روستایی) منصوب می‌شدند اخذ این مالیات سالیانه از مردم خود برای دولت بود. این افراد در ایلات و بلوکات «کلانتر» یا «ضابط» خوانده می‌شدند و رده‌های فروتر ایشان «کدخدا». «کدخدا» تابع «کلانتر» و «ضابط» بود و مالیات گردآوری شده را به او تحویل می‌داد. در فارس رئيس اتحادیه ایلی قشقایی «ایلخانی» و فردی که متولی امور اجرایی ایلات قشقایی بود «ایل‌بیگی» نامیده می‌شدند. ایل‌بیگی را معمولاً حکومت فارس منصوب می‌کرد؛ گاه در هماهنگی با ایلخانی و گاه برغم تمایل او. در مواردی، مانند بخشی از دوران ایلخانی‌گری صولت‌الدوله، ایلخانی کارکرد ایل‌بیگی را نیز انجام می‌داد. سران ایلات خمسه، از خاندان قوام شیرازی، نیز گاه «ایلخانی» نامیده می‌شدند. ایلخانی و ایل‌بیگی از طریق کلانتران (رؤسای ایلات قشقایی) و کلانتران از طریق کدخدایان تابع خود، رؤسای طوایف کوچک عضو ایل، گردآوری مالیات را انجام می‌دادند.

ایلخانی و ایل‌بیگی ایلات قشقایی، و کلانتران و ضابطین ایلات و طوایف مستقل غیرقشقایی و بلوکات که مستقیماً منصوب حکومت بودند، در موارد فراوان به دلیل ناتوانی در پرداخت دیون مالیاتی به شدت زیر فشار قرار گرفته و تنبیه می‌شدند. در مواردی به دلیل این فشارها کارشان به شورش می‌کشید و گاه سرنوشتی تراژیک می‌یافتند. معروف‌ترین نمونه حاج نصرالله خان ایلخانی است:

در سال ۱۳۱۴ ق. (۱۸۹۶- ۱۸۹۷ م.) بدهی حاج نصرالله خان ایلخانی بابت تتمه بدهی مالیاتی قبل و مالیات سال جاری حدود ۱۵۰ هزار تومان برآورد می‌شد. (همان مأخذ، صص ۵۱۷- ۵۱۸) این مبلغ هنگفتی بود. در آن زمان ثروت متمولین درجه اول فارس در زمان فوت حدود ۱۰۰ الی ۱۵۰ هزار تومان برآورد می‌شد مانند میرزا عبدالله خان معزالملک‌، وزیر پیشین فارس. (همان مأخذ، ص ۲۹۲) کسانی مانند میرزا علی‌محمد خان قوام‌الملک (قوام‌الملک دوم، متوفی ۱۳۰۱ ق.)، که معادل ۴۵۰ هزار تومان ارثیه بر جای نهادند (همان مأخذ، ص ۲۱۰)، استثنایی بودند. ظل‌السلطان، احتمالاً با اغراق، ثروت شوهر خواهر متوفی‌اش، فتح‌الله خان صارم‌الدوله، را دو کرور (یک میلیون تومان) ذکر کرده است. (ظل‌السلطان، ص ۶۸۰) توجه کنیم که فتح‌الله خان صارم‌الدوله از متمولین ایران بود.

ادامه در قسمت دوم

@abdollahshahbazi
3.3K views14:35
Open / Comment
2021-12-05 03:21:28 دو فرمانفرما: علاءالدوله و لرد کِرزِن

در نیمه دوم شعبان ۱۳۲۱ ه‍. ق. (اوائل نوامبر ۱۹۰۳ م.) به علاءالدوله، فرمانفرمای فارس و بنادر، مأموریت دادند که برای استقبال از لرد کِرزِن، فرمانفرمای هندوستان، که عازم سفر خلیج فارس است، به بندر بوشهر برود. علاءالدوله در اوائل رمضان ۱۳۲۱ ه‍. ق. (اواخر نوامبر ۱۹۰۳ م.) به بوشهر رفت ولی حاضر نشد تشریفاتی را که برای ملاقات با لرد کِرزِن ترتیب داده بودند بپذیرد زیرا در مقام «فرمانفرمای مملکت فارس و بنادر» خود را با لرد کِرزِن، در مقام «فرمانفرمای هندوستان»، در یک شأن و جایگاه می‌دید.

غلامعلی خان نواب، نایب قنسول بریتانیا در شیراز، می‌نویسد: «از منزلی که جناب علاءالدوله در آنجا بوده است ابداً جلو حضرت والا فرمانفرما [لرد کِرزِن] نیامده حتی تا لب دریا هم نیامده است؛ به جهت حضرت والا فرمانفرما [کِرزِن] پیغام داده که پیاده شوید بیائید در چهار برج آنجا من شما را ملاقات می‌کنم... حضرت والا فرمانفرما هم از این حرکت جناب علاءالدوله قهر کرده‌اند و ابداً از کشتی پیاده نشده و مراجعت فرموده‌اند.» (وقایع اتفاقیه: گزارش‌های خفیه‌نویسان انگلیس، بکوشش سعیدی سیرجانی، تهران: نشر پیکان، ۱۳۷۶، ص ۷۲۴)

ظاهراً مقامات حکومت هند بریتانیا این رفتار علاءالدوله را توهین به کِرزِن تلقی کردند. میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، وزیر امور خارجه، در ۲۲ رمضان ۱۳۲۱ از علاءالدوله، که هنوز در بوشهر بود، خواست دنبال کِرزِن برود و «عذرخواهی نماید.» علاءالدوله پاسخ تندی به مشیرالدوله داد و تهدید کرد که حکومت فارس را رها کرده به تهران خواهد رفت. به مشیرالدوله تلگراف کرد: «مرا بیش از این مفتضح نکنید، می‌روم به شیراز و می‌آیم به طهران. از طهران اگر حکم شود آنوقت می‌روم.» (همان مأخذ، ص ۷۲۵)

علاءالدوله حاکمی قاطع و مقتدر، و البته بی‌رحم،‌ بود که در اوضاع بحرانی خیلی خوب می‌توانست امنیت را برقرار کند. همو بود که در زمان حکومتش بر تهران، در ۱۴ شوال ۱۳۲۳، ظاهراً به تحریک میرزا حسن رشدیه، تعدادی از تجار را به چوب بست که منجر به اجتماع روز بعد در مسجد شاه و سپس آغاز تحصن علما و طلاب در حضرت عبدالعظیم در ۱۶ شوال و شروع نهضت مشروطه شد. مهدی ملک‌زاده، پسر ملک‌المتکلمین، بنقل از میرزا حسن رشدیه می‌نویسد: «من با علاءالدوله حاکم تهران خصوصیت داشتم و برای آن که آتش انقلاب را روشن کنم، او را در چوب زدن تجار تحریک کردم و نتیجه‌ای را که انتظار داشتیم از این رفتار بی‌خردانه او به دست آمد.» (مهدی ملک‌زاده، زندگانی ملک‌المتکلمین، تهران: شرکت نسبی علی‌اکبر علمی و شرکاء، ۱۳۲۵، ص ۱۶۵)

بعدها، در سال‌های اولیه پس از خلع محمدعلی شاه، که آشوب فارس را فراگرفت و شیراز در جریان نبرد خیابانی میان نیروهای قشقایی تابع صولت‌الدوله (و حامی رضاقلی خان نظام‌السلطنه مافی حاکم وقت) با خاندان قوام شیرازی و حامیان‌شان در ایل عرب خمسه به شهری جنگ‌زده بدل شد، در ۱۵ شوال ۱۳۲۹ ه‍. ق. (۹ اکتبر ۱۹۱۱ م.) علاءالدوله بعنوان حاکم فارس تعیین شد. ظاهراً کانون‌هایی مایل نبودند علاءالدوله در فارس مستقر شود. ویلیام مورگان شوستر، خزانه‌دار کل، در پرداخت وجهی که علاءالدوله برای امور فارس تقاضا کرده بود تعلل کرد و سفر علاءالدوله به شیراز به تأخیر افتاد تا سرانجام در روز جمعه، ۹ ذیحجه ۱۳۲۹ ه‍. ق. (اول دسامبر ۱۹۱۱ م.) در جلوی خانه‌اش در لاله‌زار تهران،‌ زمانی که می‌خواست سوار کالسکه‌اش شود، با گلوله تروریستی ناشناس به قتل رسید.

ناظم‌الاسلام کرمانی درباره علاءالدوله می‌نویسد: «علاءالدوله از جهت تدین و ناموس و عفت‌خواهی و نگرفتن رشوه از اقران و امثالش بهتر است. هر جا که حکومت کرد آنجا را به خوبی منظم داشت. اگر سفاک بود رشوه‌خور نبود. اگر ظلم می‌کرد ملاحظه از فقرا می‌نمود. از فاسق و فاجر و قمار متنفر بود. در حکومتش اول کاری که می‌کرد فاحشه‌خانه‌ها را می‌بست. از مشروطیت همراهی کرد. اگر چشم از اعمال حکومت طهرانش بپوشیم او را از مؤسسین مشروطه می‌دانیم.» (ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۳۷۰)

عبدالله شهبازی
شنبه، ۱۳ آذر ۱۴۰۰/ ۴ دسامبر ۲۰۲۱
@abdollahshahbazi
3.3K viewsedited  00:21
Open / Comment
2021-11-26 21:29:35 بسمه تعالی

با تألم فراوان از خبر فوت عموزاده ارجمندم آقای فریبرز جانبازی مطلع شدم. آن مرحوم نمادی از استقامت در برابر ناملایمات زندگی بود؛ مردانه ایستاد و شرافتمندانه زیست.

درگذشت مرحوم فریبرز را به خاندان محترم و عموزادگان ارجمند و طایفه ناصرو و سایر طوایف سُرخی و مردم کوهمره و همه بازماندگان و آشنایان از صمیم قلب تسلیت عرض می‌کنم.

عبدالله شهبازی
جمعه، ۵ آذر ۱۴۰۰

@abdollahshahbazi
2.2K views18:29
Open / Comment
2021-11-19 03:19:58 رفع ممنوعیت استفاده از تلگرافخانه انگلیس در ۱۱۸ سال پیش (سلطنت مظفرالدین شاه)

شوال ۱۳۲۰ ق./ ژانویه ۱۹۰۳ م.

«دیگر آنکه محض اینکه چهار پنج روز است حکم دولتی داده شده که عموم مردم اگر بخواهند از تلگرافخانه انگلیس به هر جا تلگراف بگویند مرخص هستند و ممانعتی نیست دیگر تلگرافخانه ایرانی چندان دخلی نمی‌کند و مردم اغلب مطلب به تلگرافخانه انگلیسی می‌دهند و هنوز همه اهالی شیراز و بلوکات و اطراف از این حکم خبر ندارند. بعد از آنکه همه از این حکم مخبر شوند دیگر کمتر به تلگرافخانه ایرانی کسی مطلب می‌دهد. اگر کسی هم بدهد فقط به جهت تفاوت قیمت تلگراف است که تلگرافخانه ایرانی ارزان‌تر می‌گیرند والا به ملاحظات دیگر از قبیل مخفی نبودن و مطلب را رسانیده و غیره همه مردم به تلگرافخانه انگلیس راغب هستند. به جهت عموم مردم خوب شده است چون تلگرافخانه ایرانی خیلی بی‌نظم است.» (وقایع اتفاقیه: گزارش‌های خفیه‌نویسان انگلیس، ص ۶۹۴)

@abdollahshahbazi
2.8K views00:19
Open / Comment