2023-03-27 00:06:21
داستان اختلاف منوچهر همایون پور و داود پیرنیا
منوچهر همایون پور برای استاد نعمت الله ستوده تعریف میکرد:
روزی آمدیم تهران و برنامه گلها به سرپرستی داود پیرنیا تازه شروع شده بود. پیرنیا مردی سیاسی بود و تا معاونت نخست وزیری هم پیش رفته بود اما بعلت ذوق و مدیریتی که داشت قبول کرده بود که سرپرستی گلها را بعهده بگیرد. روزی در منزل بودم که پیرنیا به من تلفن کرد و گفت به نزد او بروم. اطاعت کردم، در دفترش دستور چای داد و پس از صحبتهای زیاد برنامه کاری خودش را در رادیو به من گفت. آن وقت ها من به این معروف شده بودم که آواز ابوعطا را بسیار خوب میخوانم و به قول ما مطربها ابوعطا زیر چاق من است.
شعری به من داد و گفت: این را در آواز ابوعطا بخوان. گفتم: این شعر برای ابوعطا مناسب نیست اگر میخواهی ابوعطا بخوانم اجازه بدهید شعرش را عوض بکنم و اگر روی این شعر پافشاری دارید من آنرا در دستگاه دیگری بخوانم. بحث ما طولانی شد و من از اتاق پیرنیا بیرون رفتم و این همان بیرون رفتنی بود که تا آخر برنامه گلها به طول انجامید.
برای من داستانها ساختند که در دفتر آقا حرفها زده و بحث های بیجا کردم اما خدا میداند تمام اینها ساخته کسانی است که وجود مرا مخل وجود خودشان میدانستند. این داستان من و پیرنیا بود. من پیرنیا را بعداً دوبار دیدم، یکبار در بیمارستان بستری بود که به عیادتش رفتم و یکبار منزل احمد عبادی، اما افسوس که نه او ریاست گلها را داشت و نه من آن صدا را.
حسین علیشاپور خواننده و پژوهشگر موسیقی در گفتگویی که در بهمن ۱۳۹۰ در روزنامه همشهری چاپ شده میگوید
"باری، همکاری همایونپور با رادیو ملی ایران، درست در سنین پختگی توأمان با جوانیاش یعنی در سال 1338 قطع شد. او خود در صحبتهایی که با نگارنده داشت، دلیل جدایی از رادیو را سخنان تندی میدانست که به هنگام مراسم تدفین ابوالحسن صبا در «ظهیرالدوله» و بر مزار وی ایراد کرده بود. همایونپور اعتقاد داشت این سخنان که از طبع همیشه بیپروای او بر میخاست، بر مسؤلان وقت رادیو گران آمده و از این روی، عرصه را برای حضورش تنگ کرده بودند؛ تا جایی که خود از ادامة همکاری با رادیو ملی ایران منصرف شده و پس از آن به حضور در محافل هنری و اجرای چند اثر به صورت خصوصی بسنده کرد."
Join @Culture_Art_Music
59 views21:06