2022-02-15 10:54:53
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
@shahkhoshin
به مناسبت تولد حضرت علی(ع)
امیرالمومنین و روز #پدر
بخش دوم
ماه غالبا نماد پاکی و بیآلایشی است همان طور که حافظ میفرماید:
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
و مولانا میگوید که روی امام (ع) به قدری پاک و بیآلایش است که ماه پیش او سجده میکند. آنگاه مولانا ادامه داستان را بیان میکند تا بدین جا میرسد که امام از کشتن او سر باز میزند و پهلوان کافر دچار حیرت میشود و میگوید چه دیدی که از کشتن من سر باز زدی؟ چه دیدی که عکس آن در دل من افتاد و شعلهی دلم را روشن کرد؟
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعلهای آمد پدید
و ابیاتی که از این به بعد میآید پیداست که سخن خود مولاناست از زبان آن کافر:
آن چه دیدی برتر از کون و مکان؟
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود کی داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بیشبیه
تا بدین جا میرسیم که مولانا در وصف امام (ع) میگوید:
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای واگو از آنچ دیدهای
مولانا امام (ع) را «تماما عقل و دیده» میداند یعنی به اصطلاح خود مولانا امام مجموعهای است از «دانش و بینش» و این دانش و بینش از اصطلاحات خاص مولاناست:
هر که در خلوت به بینش یافت راه
او ز دانشها نجوید دستگاه
مقصود مولانا این است که امام هم از علم و عقل بشری لبریز و آکنده بود و هم از علم معنوی و بینش روحانی و دانش ربانی.
بر خلاف آنچه امروزه میبینیم که بین علوم جدید و دین شکاف عمیقی ایجاد شده است ، امام (ع) این هر دو را با هم داشت. چنانکه خود در حدیثی آورده است که «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان» علم بر دو گونه است علم دینها و علم بدنها و مولانا میگوید که امام هر دو را دارد. هم بینش روحانی و ربانی و هم علم این جهانی و آن جهانی.
مولانا در ادامه ابیات در وصف مولا علی (ع) میفرماید:
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
و این در واقع خود مولاناست که از آب علم مولا(ع) سیراب شده است و گرنه عمرو بن عبدود در هیچ سندی نیست که چنین با امام سخن گفته باشد و یا اینکه از چنین بصیرتی برخوردار بوده باشد.
در ادامه ابیات مولانا باز هم به مدح مولا (ع) می پردازد:
باز گو ای باز عرش خوش شکار
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشمهای حاضران بر دوخته
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس از سؤ القضا حسن القضا
تا جایی که خطاب به امام علی (ع) میگوید : یا تو آنچه از عوالم غیب دریافتهای بگو یا من میگویم آنچه را که از تو در جان من تابیده است:
یا تو واگو آنچ عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
بعد مولانا میگوید این علمها را من از تو گرفتهام و از تو به من رسیده است:
از تو بر من تافت چون داری نهان
می فشانی نور چون مه بی زبان
لیک اگر در گفت آید قرص ماه
شب روان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول
بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
مولانا امام (ع) را به ماه تشبیه میکند که رهروان را در تاریکی شب رهنمایی میکند و میگوید که ماه خود بیآنکه سخنی بگوید راهنمایی است تمام عیار ، چه رسد به اینکه سخن هم بگوید. یعنی امام حتی اگر سخن هم نگوید وجودش آیینه تمام نمایی است و روشنی بخش راه، چه رسد به اینکه سخن هم بگوید:
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
ادامه ی مطلب
࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
@shahkhoshin
1.1K views07:54