2022-06-21 14:18:17
كان نهرٌ هنا
وله ضفّتان
وأُمٌّ سماويَّةٌ أرضَعَتْهُ السحابَ المُقَطَّرَ
نهرٌ صغيرٌ يسير على مهله
نازلاً من أعالي الجبال
يزور القرى والخيام كضيف لطيف خفيف
ويحمل للغَوْر أشجارَ دفلى ونخل
ويضحك للساهرين على ضفتيه:
((اشربوا لَبَنَ الغيمِ
واسقوا الخيول
وطيروا إلى القدس والشام))
كان يغني فروسيةً مرةً
وهوى مَرةً...
كان نهراً له ضفتان
وأُمُّ سماويّةٌ أرضعته السحاب المُقَطَّر
لكنهم خطفوا أُمَّه
فأصيب بسكتة ماء
ومات على مهله عطشاً
در اینجا رودی بود...
با دو کرانه
و مادری آسمانی که او را از ابرهای مقطر شیر نوشاند
رودی کوچک با جریانی آرام
سرازیر شده از فراز کوه
که چونان مهمانی مهربان و سبکبال
به دیدار روستاها و خیمهها میرفت
و برای زمینهای هموار،
درختان خرزهره و نخل میبرد
و به چهرهی شبزندهدارانِ کرانهاش لبخند میزد:
((از شیرِ ابر بنوشید
اسبها را سیراب کنید
و سوی قدس و شام به پرواز درآیید))
رودی بود، با دو کرانه
گاه حماسی میخواند و گاه عاشقانه
و مادری آسمانی که او را از ابرهای مقطر شیر نوشاند
اما مادرش را ربودند
و به سکتهی آب دچار شد
و آرام از تشنگی جان سپرد...
#محمود_درویش
ترجمه: #سعید_هلیچی
267 views11:18