Get Mystery Box with random crypto!

Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ

Logo of telegram channel hegemony_culture — Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ H
Logo of telegram channel hegemony_culture — Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ
Channel address: @hegemony_culture
Categories: Politics , Uncategorized
Language: English
Subscribers: 1.62K
Description from channel

«حقيقت هميشه انقلابی‌ است»
آنتونیو گرامشی
Admin: t.me/hegemony_admin
Email: hegemony.cult@gmail.com
twitter: https://twitter.com/hegemonyculture
Instagram: https://www.instagram.com/hegemony.culture

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 10

2021-12-17 20:34:38 بازگشت به مارکس

در سال ۱۹۶۷، «مارکس در دیترویت مربوط-به-گذشته نیست» سرمقالهٔ لوتتا کمونیستا برایِ رویدادی به یاد ماندنی، مبارزهٔ پرولتاریایِ سیاه‌پوست در پایتختِ خودروسازیِ آمریکا، بود. مسئلهٔ نژادْ تضادِ طبقاتی را در خود پنهان می‌کرد. مرکزِ مبارزه، کارخانه‌هایِ کلان‌شهرهایِ قدرت‌هایِ صنعتی باقی ماند، و نه روستاهایی که می‌بایست طبقِ اسطوره‌هایِ مدِ روزِ مائوئیسم و ​​جهان‌سوم‌گرایی، شهرها را احاطه می‌کردند.
نیم قرن بعد، خیلی چیزها تغییر کرده است، اما اصلِ طبقاتی تغییری نکرده است. چینِ پوپولیسمِ دهقانیِ مائو تسه‌تونگ به یک قدرتِ اقتصادی تبدیل شده است که در سطحِ آمریکا و اروپا بازی می‌کند؛ غول‌هایِ صنعتیِ چین غول‌هایِ صنعتیِ غرب را، که زمانی آن‌ها را تحتِ سلطهٔ خود در آورده بودند، به چالش می‌کشند، اما صدها میلیون پرولتاریایِ چینی نیز به طبقهٔ جهانیِ ما اضافه شده‌اند. از زمانی که مبارزهٔ طبقاتیِ مدرن به کلان‌شهرهایِ آسیا نیز رسیده است زمانِ زیادی می‌گذرد: مارکس در پکن، شانگهای، ووهان و کانتون مربوط-به-گذشته نیست، همانطور که او در دیگر مراکزِ تمرکزِ شهریِ عظیم قدرت‌هایِ نوظهورِ آسیایی مربوط-به-گذشته نیست. در ایالات متّحدهٔ آمریکا، پنجاه سال تحرکِ اجتماعی باعث شده است بورژوازیِ سیاه‌پوست و طبقهٔ متوسطِ ​​سیاه‌پوست در کنار پرولتاریایِ سیاه‌پوست رشد کنند، اما این تحول این واقعیتِ بنیادین را تغییر نداده است که تبعیض به دلیلِ رنگِ پوست همچنان ستمِ طبقاتی را پنهان می‌کند. در محلاتِ کلان‌شهرهایِ آمریکا، تبعیضِ اجتماعی است که جریانِ جدیدِ مهاجرانِ متولدِ خارج از کشور را به پرولتاریایِ آفریقایی-آمریکایی و لایه‌هایِ کارگریِ حقوق‌بگیرانِ سفیدپوست پیوند می‌دهد. سرانجام، کلان‌شهرها در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه یا آلمان نیز چهرهٔ خود را تغییر داده‌اند: نازل‌ترین مشاغل و پایین‌ترین رتبه‌ها در سطوحِ دستمزد به پرولتاریایِ مهاجر سپرده شده است، و همچنین اروپای سالخورده که حتّیٰ هیولای نسل‌کشی را از نزدیک می‌شناسد، شرمِ نژادپرستی و بیگانه‌هراسی را دوباره کشف کرده است.
پس «جانِ سیاه‌پوستان مهم است»: شکی در آن نیست، اما وای بر محکومیتِ ریاکارانهٔ نژادپرستی فقط در کشورهایِ دیگر. جانِ افرادِ مستأصلی که همچنان در دریایِ مدیترانه غرق می‌شوند مهم است؛ جانِ کارگرانِ مهاجرِ مزارعِ اروپا که مجبور به زندگی در شرایطِ غیرانسانی هستند مهم است؛ و جانِ میلیون‌ها نفر بدونِ حمایتِ قانونی در پروژه‌هایِ ساختمانی، در کارخانه‌ها، انبارها و هتل‌ها مهم است. بحرانِ همه‌گیریِ قرن فقط آنچه را که همه می‌توانستند ببینند ولی هیچ‌کس نمی‌خواست آن را ببیند آشکار کرد. پس مبارزه با هر ستم و هر استثماری به معنایِ بازگشت به سویِ مارکس است. این به معنایِ کشفِ مجدد اصلِ وحدتِ طبقاتی در آگاهیِ علمیِ کمونیسم است.

منبع: ماهنامهٔ Internationalism چاپِ لندن، شمارهٔ ۱۷، ژوئیهٔ ۲۰۲۰، صفحهٔ ۱۲

ترجمهٔ کارگرانِ اَنتِرناسیونالیست

@Hegemony_Culture
111 views17:34
Open / Comment
2021-12-16 20:59:28 همه در معرضِ آزمون
در حالی که مداخلاتِ عظیمِ دولت، قابلِ مقایسه با مداخلاتِ دههٔ ۱۹۳۰ و جنگِ جهانیِ دوم، شکل گرفته است، همه‌گیریِ قرن همهٔ رهبرانِ سیاسی را در معرضِ آزمون قرار داده است. دونالد ترامپ متحملِ عواقبی شده است که ناشی از مواضعِ عوام‌فریبانه‌ای هستند که در ابتدا در برابرِ کووید-۱۹ گرفت و شاید تبلیغاتِ بیش از حدی که با آن درگیری با چینِ شی جین‌پینگ را بیش از پیش تشدید کرد. ولادیمیر پوتین در حالِ کنار آمدن با ضعف‌هایِ تاریخیِ روسیه است که با سقوطِ اخیرِ قیمتِ نفت تشدید شده است. نارندرا مودی شبحِ قحطی را می‌بیند که بر هند فرود آمده است. در برزیل، ژائیر بولسونارو، یکی از مقلدانِ ترامپ، تحتِ فشارِ رای‌دهندگانِ سرخوردهٔ خود است. در بریتانیا، بوریس جانسون مجبور می‌شود تا میزانِ انزوایی که این کشور پس از برگزیت در آن قرار گرفته است را موردِ بررسی قرار دهد. امانوئل ماکرون در فرانسه، درست مانندِ برخوردش با جلیقه زردها، با ناشناخته‌هایِ یک سنّتِ سیاسی دست به گریبان است که همزمان سلطنت‌طلب و شاه‌کُش است. پدرو سانچز، در اسپانیا، در حال بندبازی بر طنابِ تعادل بینِ بخش‌هایِ مختلفِ ائتلافِ متزلزلِ خود، این موزائیکِ پیچیدهٔ خودمختاری‌هایِ محلی و رابطه با اروپا، است. به نظر می‌رسد آنگلا مرکل به دلیلِ استحکام سنجیده‌ای که در طولِ بحرانِ سلامت نشان داد و همچنین منابعِ عظیمی که برلین توانسته در بحرانِ اقتصادی تخصیص دهد، از این بحران پیروز بیرون خواهد آمد. بانکِ مرکزیِ اروپا و کمیسیونِ اروپا تدابیرِ قاطعی را اتخاذ کرده‌اند، اما با چالشی برای قدرت‌هایِ فدرالِ اتحادیه روبرو هستند که توسطِ دادگاهِ قانونِ اساسیِ کارلسروههٔ آلمان آغاز شده است. بار دیگر، ابتکارِ محورِ راین، بین پاریس و برلین، نتیجه را تعیین خواهد کرد. در ایتالیا حمله‌ای از سمتِ ایالت‌هایِ شمالیِ کشور، که توسط کُنفیندوستریا (اتحادیهٔ کارفرمایانِ بخشِ صنعت و اتاقِ بازرگانیِ ایتالیا) و برخی ائتلاف‌هایِ نشریات بسیج شده‌اند، قابل مشاهده است: گزینه‌هایی برای طرح‌هایِ عظیمِ هزینه‌کرد پیشنهاد شده‌اند؛ در پاییز نگرانی از شورشِ ژاکری علیهِ مالیات از طرفِ خرده‌بورژوازیِ بخشِ تجاری و گردشگری وجود دارد؛ اعتمادِ کمی به دولت در موردِ مسائلِ مهمی چون نقشِ دولت در بازسازی وجود دارد؛ از حکومت، و حتّیٰ از اپوزیسیون، تضمینی در موردِ موضعِ اروپا-آمریکایِ امپریالیسمِ ایتالیا خواسته می‌شود؛ واضح است که هستهٔ قدرتِ (اِستَبلیشمِنت) گروه‌هایِ بزرگ و روزنامه‌هایِ بزرگ مسئولِ اصلیِ شلختگی‌ای هستند که باعثِ برهم خوردنِ ائتلافِ پوپولیستیِ لیگِ شمال و جنبشِ پنج ستاره شد؛ در هر صورت به نظر می‌رسد دورانِ آماتورها به سر آمده است: اما پیش از آن شاهدِ سردرگمیِ سیاسی و لرزه‌هایِ اجتماعی خواهیم بود.

طبقهٔ ما نیز موردِ آزمون قرار خواهد گرفت: در آگاهانه‌ترین بخشِ آن وضوحِ علمیِ مارکسیسم و ​​سازماندهی می‌تواند تفاوت ایجاد کند.

منبع: ماهنامهٔ Internationalism چاپِ لندن، شمارهٔ ۱۶، ژوئنِ ۲۰۲۰، صفحهٔ ۱۲

ترجمهٔ کارگرانِ اَنتِرناسیونالیست

@Hegemony_Culture
91 views17:59
Open / Comment
2021-12-15 02:55:41 https://open.spotify.com/track/7bhKtEjtvHgp7lQtlfJdDb?si=G1qnzhPeQAKfrerTlSEk0Q&utm_source=native-share-menu
85 views23:55
Open / Comment
2021-12-14 22:06:11 باکتری‌ها و ویروس‌ها مرز نمی‌شناسند. تلاش‌ها برایِ آلودنِ ترسِ عمومی از اپیدمیِ ویروسِ کرونا با بیگانه‌هراسی و خرافاتِ نژادپرستانه، اگر به خاطرِ جمع کردنِ رای‌های انتخاباتی نبود، أمری رقت‌انگیز می‌بود. امروز چینی‌ها با آن مقابله می‌کنند، اما اگر فردا همه‌گیر شود، در شکارِ افرادِ آلوده مهاجران بارِ دیگر در صفحاتِ فیسبوک اولین قربانی برای انحراف از اصلِ موضوع خواهند شد. با این حال، بورژوازی، در قرون و اعصاری که هنوز یک طبقهٔ انقلابی بود، می‌دانست چگونه روشنایی را بر تاریکیِ خرافاتِ هزار ساله بتاباند. مردانِ رنسانس روشِ علمی را پایه‌گذاری کردند؛ روشنفکرانِ عصرِ روشنگری دیدگاهِ جهان را تغییر دادند؛ پیشگامانِ علم و فناوری انقلابِ صنعتی را در مکانیک، انرژیِ بخار، شیمی و برق همراهی کردند. پزشکانِ قهرمان پزشکیِ مدرن را پایه‌گذاری کردند و تا آنجا پیش رفتند که واکسن‌ها را رویِ خود آزمایش کردند تا بتوانند با بیماری‌هایِ وحشتناک روبرو شوند. سرانجام، علم با تولید در مقیاس بزرگ ازدواج کرد و وجودِ میلیاردها انسان را چنان عوض کرد که هرگز مانندی در تاریخِ بشریت نداشته است.

از قرنِ بیستمِ امپریالیستی، صنعتی شدنِ سرمایه‌داریِ علم محدودیت و تناقض خود را دقیقاً در سرمایه پیدا کرد. اقتصاد جهانی است، این از زمانی که قرنطینه در ووهان و هوبئی زنجیرهٔ تامین را در سراسرِ جهان مختل کرد، مشهود است، اما در آن عرصه، نیروهایِ جزئیِ سرمایه و قدرت‌ها در مناقشه‌ای ویرانگر با یکدیگر روبرو می‌شوند که سرنوشتِ آن بحران‌ها و درگیری‌هایِ مرگبار است. بشریت توانسته است علم را در طبیعت به کار ببرد، اما هنوز جرأت نمی‌کند آن را در روابطِ اجتماعیِ انسان‌ها اعمال کند. بنابراین، اقتصادِ سرمایه‌داری یک میدانِ جنگِ کنترل‌نشده از هرج و مرجی است که در آن منافعِ بی‌واسطه و جزئیِ سرمایه‌هایِ منفرد غالب است، و در آن هدایتِ نیروهایِ مولد برای تضمینِ توسعهٔ واقعاً انسانی غیرممکن است. به همین دلیل در حالی که بشریت باید دانش و ابزارِ لازم برای مقابله با همه‌گیری‌ها یا بلایایِ طبیعی از هر نوع را داشته باشد، چه رسد به روندهایِ درازمدتِ جمعیت‌شناختی، با این وجود پیوسته غافلگیر شده و مجبور به تعقیبِ وقایع می‌شود.

برای تکمیلِ بحث باید اضافه کنیم جوامعِ سالخوردهٔ امپریالیسم چنان خرفت شده و در انگلی‌گری پوسیده‌اند که خاطرهٔ آن فتوحاتِ انقلابیِ بورژوازی را نیز فراموش کرده‌اند. بنابراین میدانِ سیاسی در اختیارِ نادانان و ماجراجویان کوته‌بین است، اغلب همان حامیانِ پستِ بیگانه‌هراسی، که برایِ چند رایِ بیشتر، خرافات علیهِ واکسیناسیون را تکرار می‌کنند. فقط در ستیزه‌جوییِ کمونیستی صداقتِ دانش، و مبارزه برایِ یک جامعهٔ واقعاً انسانی وجود دارد.

منبع: ماهنامهٔ Internationalism چاپ لندن، شمارهٔ ۱۳، مارس ۲۰۲۰، صفحهٔ ۱۲

ترجمهٔ کارگرانِ انترناسیونالیست
60 viewsedited  19:06
Open / Comment
2021-12-13 14:35:03 «سرمایهْ کارِ مرده‌ای است که، مانندِ خون‌آشام، زنده بودنش وابسته به مکیدنِ نیرویِ کارِ زنده است، و هر چه بیشتر زندگی کند، کارِ زندهٔ بیشتری می‌مَکَد». این متنی از کارل مارکس است، یک قرن و نیمِ پیش، اما از آن زمان واقعیتِ سرمایه‌داری که سالخورده‌تر شده است — در بلوغِ دورانِ متأخرِ جامعهٔ امپریالیستی — به این کلمات حقیقتی مبهوت‌کننده و عملی داده است. با جهانی‌شدن، سرمایه بازارها را در تمامِ عرض‌هایِ جغرافیایی اداره می‌کند و از دو میلیارد کارگرِ حقوق‌بگیر به دنبالِ ارزشِ اضافه‌ای است که آن را زنده نگه می‌دارد. علاوه بر این، در قدرت‌هایِ قدیمی که سرمایه‌داری اولین بار آنجا متولد شد، قبل از گسترش در سراسرِ جهان و ایجادِ قدرت‌هایِ جدیدِ مشتاقِ تقسیمِ مجددِ جهان، کلِ داربستِ نظامِ اجتماعی نمی‌تواند بدونِ سهمِ رو به رشدِ مهاجران از نیرویِ کار سرِ پا بماند. تحلیلِ لنین از انحطاطِ انگلی و پوسیدگیِ سرمایه‌داری در مرحلهٔ امپریالیستی‌اش، درست مانندِ تحلیل‌هایِ مارکس، علم است و نه طعنه‌هایِ اخلاقی. در اروپا، آمریکا، ژاپن، زمستانِ جمعیتی (به معنایِ پیریِ جمعیت و پیشی گرفتنِ نرخِ مرگ-و-میر از نرخِ زادِ ولد)، واقعیتِ ملموسِ جوامعی است که رشدشان دچارِ رکود و جمعیتشان به طورِ فزاینده‌ای پیر می‌شود و به معنایِ واقعیِ کلمه تنها با وارداتِ جوانان می‌توانند زنده بمانند.

این خون‌آشام از سه منبع تغذیه می‌کند: از نیرویِ کارِ کشورِ خود، از صادراتِ سرمایه و از وارداتِ نیرویِ کار. چنین جامعه‌ای به وضوح آینده‌ای ندارد و این امر در ناآرامیِ افکارِ عمومی، در رنجش‌ها و خشمِ پوپولیستی، به صورتِ مبهمی احساس می‌شود. علاوه بر این، سایه‌هایِ قدرت‌هایِ جدید، چین بیش از همه، بیشتر از پیش بلندتر می‌شوند وضعیتِ موجودِ نظمِ جهانی را ناپایدار می‌سازند و در نتیجه امنیتِ دارایی‌ها، پادمان‌ها و حمایت‌هایِ دولتیِ رقبا را تضعیف می‌کنند.

واقعیت این است که آینده‌ای وجود دارد، اما نه در سرمایه: آینده در آن دو میلیارد کارگرِ حقوق‌بگیری است که نقیضِ سرمایه هستند. هیچ منطقه‌ای در جهان نیست که اصطکاک و برخوردِ تضادِ طبقاتی را، پنهان یا در انفجارهایِ ناگهانی، نشان ندهد. فِدیه‌ای (بهایِ رهایی) در مبارزه است اما به تنهایی کافی نیست، چون طبقهٔ ما موردِ استفادهٔ ابزاری قرار می‌گیرد، اسیرِ تعصب و ایدئولوژی و یا سرکوب می‌شود، همانطور که امروز در شیلی، لبنان، الجزایر، عراق، ایران و هند شاهدش هستیم. مبارزه تنها قدمِ اول است؛ تنها یک استراتژیِ کمونیستی و انترناسیونالیستی راه را به سویِ آینده می‌گشاید.

ترجمه‌ای از نشریهٔ Internationalism، شمارهٔ ۱۱، ژانویهٔ ۲۰۲۰، صفحهٔ ۱۲

ترجمه: کارگران انترناسیونالیست

@Hegemony_Culture
276 viewsedited  11:35
Open / Comment
2021-11-29 03:05:28
@Hegemony_Culture
104 viewsedited  00:05
Open / Comment
2021-11-28 12:49:02 http://m.fightbacknews.org/2021/11/27/read-some-engels-engels-s-201-birthday

@Hegemony_Culture
151 viewsedited  09:49
Open / Comment
2021-11-26 00:53:48
ترانه‌ای از #برتولت_برشت با صدای خودش
ترجمه: نریمان

Bertolt Brecht
Lied Von Der unzulänglichkeit menschlichen strebnes

@Hegemony_Culture
87 viewsedited  21:53
Open / Comment
2021-11-25 21:54:38 کانال «هژمونی و فرهنگ» را به وسیله‌ی لینک زیر می‌توانید به دوستان خود معرفی کنید:
https://t.me/hegemony_culture


اگر مایل به همکاری برای تولید محتوا و بهبود عمل‌ کرد کانال هستید؛ لطفاً مطالب، متون، ترجمه‌ها و پیشنهادات خود را برای ‌ما ارسال کنید.

آرشیو کانال «هژمونی و فرهنگ» را ببینید و نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید.

برای تبادل لینک و تبلیغات با ادمین کانال تماس بگیرید.

لینک‌های ارتباطی با ما:
Email: Hegemony.cult@gmail.com
Instagram: https://www.instagram.com/Hegemony.Culture
twitter: https://twitter.com/HegemonyCulture

T.me/Hegemony_Culture
126 views18:54
Open / Comment
2021-11-24 01:42:07 شعر گاری از دکتر #رضا_براهنی در سوگ #غلامحسین_ساعدی

در را از جایش كندند بلند كردند
در را به روى گارى انداختند بردند.
حالا فضاى خالىِ در چون دهان سگى تشنه و تنها در زیر آفتاب له‌له‌زنان است‌ـ

اتاقها را بردند
با سطح شیشه‌هاى تیز و شكسته دیوارهاى خالى و مغبون پنجره‌ها تنها مانده‌ست
_دیدى كه خانه‌ی ما را هم بردند_
احساس‌هاى ما حالا زنبورهاى سرگردانى هستند كه تك‌تك دنبال كندوى گمشده‌شان مى‌گردند.

آنگاه نوبت سبلان آمد
ما بچه‌ها اطراف كوه حلقه زدیم تماشا كردیم
بى‌اعتنا به ما مشغول كار خود شده بودند
فارغ شدند.
و بعد هن‌هن‌كنان سبلان را انداختند روى گارى بردند،
و آسمان پرستاره‌ی تبریز را كندند انداختند روى گارى،
از روى گارى صدها هزار چشم درخشان تبریزى فریاد مى‌زدند:
«ما را بردند،بردند...»

گل‌هاى باغچه‌هاى تبریز مى‌گریستند وقتى كه ارک علیشاه را انداختند روى گارى بردند...

حالا از موریانه ها نشانى خورشید را مى‌پرسیم
اما تو نیستى
زیرا كه آمدند و تو را انداختند روى گارى بردند

ما در غیاب تو در اینجا در این جهان خاكى ویران چه مى‌كنیم؟
از دوردست‌هاى زمان غرش صدها هزار گارى را حتى در خواب نیز مى‌شنویم،
ای كاش مى‌آمدند ما را هم مى‌بردند...
63 views22:42
Open / Comment