Get Mystery Box with random crypto!

Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ

Logo of telegram channel hegemony_culture — Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ H
Logo of telegram channel hegemony_culture — Hegemony & Culture | هژمونی و فرهنگ
Channel address: @hegemony_culture
Categories: Politics , Uncategorized
Language: English
Subscribers: 1.62K
Description from channel

«حقيقت هميشه انقلابی‌ است»
آنتونیو گرامشی
Admin: t.me/hegemony_admin
Email: hegemony.cult@gmail.com
twitter: https://twitter.com/hegemonyculture
Instagram: https://www.instagram.com/hegemony.culture

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 12

2021-10-31 01:11:23 با هم در صف ایستادن
شعری از کریستینا علی‌فرح
ترجمه‌ی سارا.الف

@XahesheMarg
179 views22:11
Open / Comment
2021-09-23 11:02:32 ​​ چرا کارگران به‌پا نمی‌خیزند؟

سام گیندین
ترجمه هیمن رحیمی و کیوان مهتدی

از متن و مقدمه: شکاف‌های درونی طبقه کارگر همواره یکی از مهم‌ترین موانع برای سازمان‌یابی طبقه کارگر بوده‌اند. شکاف‌هایی همچون جنسیت و نژاد (در مورد ایران قومیت) همواره از ابزارهای مهم در حفظ نابرابری دستمزدی بوده‌اند. هاوارد بوتوینیک نویسنده کتاب نابرابری‌های مزمن که خود پیش از اینکه اقتصاد‌دان شود یکی از سازمان‌دهندگان کارگری در ایالات متحده بوده، معتقد است که علاوه بر این شکاف‌ها باید رقابت و جنگ بر سر رقابت‌پذیری را به عنوان عامل تعیین‌کننده در حفظ نابرابری‌های دستمزدی و متعاقباً ارزان‌سازی نیروی کار در نظر گرفت.

بوتوینیک معتقد بود وجه‌مشخصه‌ی عصر حاضر سرمایه‌داری رقابت تشدید‌یافته است. این رقابت سرمایه‌دارانه است که بیش از هر چیز به تولید و بازتولید ساختار از هم‌گسیخته‌ی طبقه کارگر منجر می‌شود. این ازهم‌گسیختگی به همراه فشار از سوی کارگران بیکاری که دربه‌در به دنبال کار هستند، چارچوب اقتصاد سیاسی بازارهای کار سرمایه‌داری را تشکیل می‌دهد.

بوتوینیک در جمع‌بندی پژوهش باریک‌بینانه‌ی خود، به معضل امروزی ما می‌پردازد. او می پرسد «چگونه ما هر دو جریان چپ و جنبش کارگری را بازسازی کنیم، به‌گونه‌ای که بتوانند بازو به بازوی یکدیگر برای بازسازی اتحادیه‌های مبارز و دیگر نهادهای طبقاتی کارگری فعالیت کنند، تا جایی که بالاخره بتوانیم با یکدیگر متحد شویم و یک بار برای همیشه به فراسوی سرمایه‌داری حرکت کنیم؟»
برخلاف ادعایی که نظریه بازار دوگانه کار مطرح می‌کند، هیچ دیواری برای جداسازی رتبه‌های بالایی و پایینی بازار کار وجود ندارد؛ چرا که آنان‌که امروز در رتبه‌ی بالایی هستند، ممکن است فردا سر از بازار کار ثانویه در آورند. بدین‌ترتیب، بهتر است اوضاع مختلف طبقه را در قالب درجات متفاوتی از بی‌ثباتی عمومی طبقه ‌کارگر تبیین کرد.
بخوانید https://radicald.net/2zlp

برچسب‌ها: اتحادیه ، اختلاف دستمزد ، جنسیت ، رقابت سرمایه‌دارانه ، سازماندهی ، سام گیندین ، طبقه ، کتاب ، نابرابری‌های مزمن ، کیوان مهتدی  هاوارد بوتوینیک ، هیمن رحیمی
222 views08:02
Open / Comment
2021-09-20 15:04:13 http://mindmotor.info/mind/?p=282
324 views12:04
Open / Comment
2021-09-13 17:35:19 مهمانی دلپذیری بود که حدود ده نفر در آن شرکت داشتند – پدر دو زن جوان که با فرزندان خود خوشحال بودند، و مادر بزرگ بچه ها که آکنده از نشاط و متانت طبیعت زنانه اش بود. کارل مارکس به همان ظرافت ویکتور هوگو هنر پدر بزرگ بودن را درک کرده است؛ اما از ویکتور هوگو خوشبخت تر است چرا که دختران متاهل او، مشوق مارکس سالمند هستند.

با فرا رسیدن شب، او و دامادهای او از خانواده های خود جدا می شوند تا ساعتی را با مهمان آمریکایی خود سر کنند. و در حالی که گیلاس های خود را کنار دریا بهم می زدیم، صحبت از جهان بود، از انسان، زمان و ایده ها. قطار راه آهن منتظر کسی نمی ماند. شب فرا رسیده بود. در اندیشه ی غرش و چرخ دنده های زمان و زمانه، و هنگام صحبت روز و منظره ی شب، پرسشی در ذهن من درباره ی قانون غاییِ هستی ایجاد شده بود که از آن حکیم جویای پاسخ آن شدم. در فاصله ی یک سکوت، با فرود به ژرفای زبان، و فراز به نقطه ی اوج تاکید، از آن انقلابی و فیلسوف با این کلمات پرسیدم: «هستی چیست؟»

اینگونه می نمود که در حالی که او خروش دریایی که روبرویش بود و هم همه ی جماعتی که در ساحل بودند را نظاره می کرد، ذهنش برای لحظه ای باژگون شده است. پرسیده بودم «هستی چیست؟» و او با لحنی عمیق و موقرانه پاسخ داد: «مبارزه!»

درنظر اول چنین می نمود که طنین یاس را شنیده ام. اما اتفاقا این همان قانون زندگی است.
---------------------------------------------------------------
(۱) جان سوینستون در آن زمان ویراستار روزنامه ی «سان» در نیویورک بود. سوینستون در دهه ی ۱۸۶۰ نیز سردبیر «نیویورک تایمز» بود و آشنایی او با مارکس از آن زمان آغاز شده بود. برگردان از مجموعه آثار انگلیسی مارکس و انگس، جلد ۲۴ زیر عنوان:

“Account of an Interview of Karl Marx with Jhon Swinton, Correspondent of THE SUN”

@Hegemony_Culture
510 views14:35
Open / Comment
2021-09-13 17:35:19 مصاحبه ی خبرنگار «سان» با کارل مارکس
اوت ۱۸۸۰ (۱)

کارل مارکس یکی از برجسته ترین انسان های کنونی است که در سیاست انقلابی ۴۰ سال اخیر نقشی رازگونه ولی پرتوان داشته است. مردی که اشتیاقی به خودنمایی یا شهرت ندارد؛ در زندگی خودستا نیست یا از تظاهر به قدرت بی نیاز است؛ مردی که نه عجول است و نه فارغ بال؛ مردی با عقلی توانمند، وسیع و رفیع که سرشار از طرح هایی گسترده، روش های منطقی، و اهدافی عملی است. او زمین لزله هایی که ملت ها را متشنج کرده و تاج و تخت ها را به انهدام کشیده است را تحمل کرده و هنوز استوار ایستاده است و بیش از هر فرد دیگری در اروپا، از جمله خودِ مازینی، تاج بر سرها و شیادان حاکم را تهدید و وحشت زده کرده است.

به عنوان دانشجوی برلین، منقد هگلیسم، ویراستار نشریات، خبرنگار قدیمی «نیویورک تریبون»، روح و کیفیت های خود را نشان داده است؛ بنیان گذار و روح والای یک انترناسیونال که زمانی خوفناک بود و نویسنده ی کاپیتال است. او از نیمی از کشورهای اروپایی اخراج شده است، و تقریبا از تمام آن کشور ها تبعید شده، و طی ۳۰ سال گذشته به لندن پناهنده شده است. در مدتی که من در لندن بودم، او در رامزگیت، تفرج گاه مهم ساحلی لندنی ها، به سر می برد. او و دو نسل از خانواده ی او را در کلبه ای ملاقات کردم. زنی با چهره ای مقدس، زبانی شیرین و باوقار که از قرار معلوم بانوی خانه و همسر کار مارکس است، دم در به من خوش آمد گفت. آیا این مرد ۶۰ ساله با آن جمجمه ی بزرگ، سیمایی وزین و مهربان کارل مارکس است؟

دیالوگ های او مرا به یاد سقراط می انداخت – چقدر آزاد، همه جانبه، خلاق، نافذ و اصیل – با چاشنی طعنه آمیز و نشانه هایی از شوخ طبعی، و نشاطی سرگرم کننده. او درباره ی نیروهای سیاسی و جنبش های عمومی کشورهای مختلف اروپا سخن می گفت – جریان های پهناور در روح روسیه، جنب و جوش ذهن آلمان، کنش فرانسه، عدم تحرک انگلستان. سخنان او در باره ی روسیه امیدوارانه، در باره ی آلمان فلسفی، در باره ی فرانسه با خوشحالی بود و در باره ی انگلستان غم انگیز – به «اصلاحات اتمی» که لیبرال های پارلمان بریتانیا وقت خود را صرف آن می کردند با تحقیر می نگریست. با بررسی جهان اروپا، یکایک کشورها، اشاره به شاخص ها و رویدادها و شخصیت های آشکار و نهان، نشان می داد که جریان امور به سوی پایانی در حرکت است که مطمئنا به وقوع خواهد پیوست.

اغلب از سخنان او تعجب می کردم. بدیهی است که این مرد که کمتر دیده یا شنیده شده است، در ژرفای زمان نفوذ داشت و از نوا تا سن، و از اورال تا پیرنه، مشغول تدارک ظهوری جدید است. کار او نه در حال حاضر و نه در زمان گذشته بیهوده نبوده است؛ دوره ای که طی آن تغییرات بسیار مطلوبی روی داده است، مبارزات قهرمانانه ای به وقوع پیوسته، و جمهوری فرانسه به فرازهایی دست یافته است. در حین صحبت، پرسشی که از او کردم - «چرا در حال حاضر هیچ کاری نمی کنی؟» - به دیده ی او پرسش یک فرد ناآموخته بود که پاسخی صریح نداشت. وقتی درباره ی ترجمه ی انگلیسی اثر سترگ او کاپیتال که بذر محصولاتی در عرصه های بسیار متنوع را کاشته است پرسش کردم، اثری که از متن اصلی آلمانی به روسی و فرانسوی ترجمه شده است، ظاهرا پاسخی نداشت اما گفت برای ترجمه ی انگلیسی پیشنهادی در نیویورک به او داده شده. به گفته ی او این کتاب صرفا یک پاره، یک بخش از سه بخش است. دو بخش دیگر هنوز انتشار نیافته است که در مجموع یک سه گانه ی «زمین»، «سرمایه»، « اعتبار» است. به گفته ی او، این بخش آخری به طور عمده از ایالات متحده نمونه برداری کرده است، جایی که اعتبار رشد شگفت آوری داشته است.

آقای مارکس نظاره گر فعل و انفعالات آمریکا بوده و ملاحظات او در باره ی برخی از نیروهای شکل دهنده و اصلی زندگی آمریکا سرشار از پیشنهادات است. ناگفته نماند که به بیان او هر کسی که خواهان خوانش کاپیتال است، ترجمه ی فرانسوی را از بسیاری جهات نسبت به اصل آلمانی، برتر خواهد یافت. آقای مارکس هنگام صحبت درباره ی برخی از پیروان متوفی اش به هنری روچفورد فرانسوی، باکونین جنجالی، لاسال قابل، و دیگران اشاره کرد. من می دیدم که نبوغ او چگونه مردانی را به خود جذب کرده بود که شاید تحت شرایطی دیگر، می توانستند مسیر تاریخ را هدایت کنند.

در حالی که مارکس مشغول گفتگو بود، بعدازظهر درحال رنگ باختن به گرگ و میش شبی تابستانی در انگلیس بود. او پیشنهاد کرد در شهر ساحلی و در کنار ساحل راه پیمایی کنیم، جایی که هزاران نفر، اکثرا کودک، در حال تفرج بودند. ما در شن های اینجا، مهمانی اعضای فامیل او را می بینیم – همسر او که به من خوش آمد گفته بود، دختران و فرزندان آنها، و دو داماد که یکی از آن دو پروفسور دانشگاه کینگ در لندن است و فکر کنم آن دیگری هم اهل قلم باشد.
400 views14:35
Open / Comment
2021-09-11 21:21:39 شب‌های شعر گوته

@Hegemony_Culture
380 viewsedited  18:21
Open / Comment
2021-09-02 20:00:26 پائولا | حکومت نظامی ساخته میکیس تئودوراکیس

@Hegemony_Culture
622 views17:00
Open / Comment
2021-09-02 16:06:13 چرا افغانستان با طالبان معامله شد؟

قدرتگیری طالبان را رسانه‌های زیادی به «تصرف» تعبیر کردند. درحالیکه افغانستان با یک تجهیز لجستیکی و تسلیحاتی و دیپلماتیک از «خارج» و یک تسلیم‌طلبیِ مهندسی‌شده از «داخل»، تحویل طالبان شد. شخصیت‌های محلی زیادی در روزهای گذشته شهادت دادند که چطور هرجا در بدنۀ ارتش و نیروهای محلی اراده‌ای برای مقاومت وجود داشت، متحدان دولتی طالبان با دستور از بالا آنان را منع و واگذاری قدرت به طالبان را به آنان تحمیل ‌کردند. نمونه‌ها زیادند: از نمایندۀ فراه در پارلمان که روایت کرد چگونه در گیر و دار مقابله با طالبان، مشاور امنیت ملی افغانستان شخصاً با والی تماس می‌گیرد و فرمان می‌دهد که در برابر طالبان مقاومت نکنند ؛ تا نمونۀ ولایت غزنی، که با همکاری والی و بگو و بخند تحویل طالبان شد ؛ تا وزیر دفاع وقت که گفت «دست‌های ما را از پشت بسته بودند».

تحویل دادن میلیاردها دلار تجهیزات نظامی آمریکایی به طالبان -آن هم در حالی که دو سال قبل از این در موقعیت مشابهی آمریکا هنگام بیرون کشیدن از مرز کوبانی تجهیزات نظامی خود را بمباران کرده بود - نشان می‌دهد که خواست و ارادۀ امریکا این بوده که حتی اگر هم در شهرهایی مقاومت مسلحانه علیه طالبان صورت گیرد، به سرعت در هم بشکند.

اما این ائتلاف خارج و داخل برای بازگرداندن طالبان به قدرت، یک شبه رخ نداد. این دسیسه، ثمرۀ ده سال همکاری و مذاکرات محرمانه و پشت پرده یا علنیِ آمریکا، چین، روسیه، پاکستان، ترکیه و ایران با طالبان بود که در کنفرانس دوحه صرفاً شکل رسمی به خود گرفت.

چرا افغاستان به طالبان تحویل داده شد؟ چرا قدرت‌های منطقه و جهان که ندرتاً بر سر امر مشترکی توافق می‌کنند، این بار در یک ائتلاف جامع کمک کردند تا طالبان قدرت در افغانستان را به دست گیرد؟

قبل از ورود به این بحث، بهتر است نگاهی به تاریخ دولت‌سازی مدرن در افغانستان داشته باشیم.



سرفصل‌ها:

دولت‌ملت‌سازی از بیرون

پروژۀ اصلاحات ارضی و حزب دموکراتیک خلق

پروژۀ دولت‌سازی در اقلیم هزار دولت جنگ‌سالاران (دهه ۱۹۹۰)

بازگشت به پروژۀ دولت‌سازی جدید در افغانستان (۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰)

تبدیل جنگ‌سالاران سابق به یک طبقۀ نوکیسۀ رانتی (۲۰۰۱ به بعد)

تبدیل طالبان از «دولت در سایه» به دولت رسمی

اقتصاد سیاسی دولت‌سازی طالبانی

چرا افغانستان با ورود سرمایۀ خارجی به سمت صنعتی‌سازی نخواهد رفت؟

اگر فرصت مطالعه نسخۀ کامل را ندارید، پیشنهاد می‌شود نتیجه‌گیری بحث (دو بخش انتهایی مطلب) را مطالعه کنید.
604 views13:06
Open / Comment
2021-09-02 11:36:18 https://www.marxists.org/archive/marx/works/1868/letters/68_12_12-abs.htm

@Hegemony_Culture
464 viewsedited  08:36
Open / Comment
2021-09-02 10:43:38
پیشرفت اجتماعی را می‌توان با مقدار برابری جنسی، که شامل زنان زشت (ضعیف) نیز هم باشد، سنجید.

#کارل_مارکس

Marx-Engels Correspondence 1868

نقاشی اثری است از گابریل مایر. (این نقاشی برای اتاق خواب جنی مارکس کشیده شده)

@Hegemony_Culture
535 viewsedited  07:43
Open / Comment