🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

ح- عبادیان

Logo of telegram channel ebadian1352 — ح- عبادیان ح
Logo of telegram channel ebadian1352 — ح- عبادیان
Channel address: @ebadian1352
Categories: Uncategorized
Language: Not set
Subscribers: 155

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 10

2022-08-19 20:30:27 محبت خان و برادرش الیاس با ترس و لرز ، به حضور نادر که هنوز در سیستان و در مسیر قندهار بود رسیدند و در پیشگاه او زانو زدند و درخواست عفو کردند ، نادر با فریادی بلند از آنها پرسید برای چه سر به شورش برداشته اند ، محبت خان گفت قبله عالم ، *همانطور که می دانید پس از ضعف سلسله صفویه ، هر روز سرداری در گوشه و کنار این سرزمین عَلَم طغیان و سرکشی آغاز می کرد و خود را شاه می نامید ، ما هم چاره ای نداشتیم ، ما برای حفظ موقعیت خود و قبیله مان ، در این گرداب هرج و مرجی که ایجاد شده بود ناجارا درصدد دفاع برآمدیم ولی حالا که مطمئن شدیم مملکت صاحب پیدا کرده ، آمده ایم خود را تسلیم کنیم و حتی اگر بدستور شما کشته هم بشویم میدانیم ، از این به بعد قوم و قبیله مان توسط هر کس و ناکسی ، مورد حمله و هجوم قرار نمی گیرد و مال و ناموسمان در امان است*


سخنان فروتنانه محبت خان بلوچ و برادرش الیاس خان ، تاثیر عمیقی بر ذهن نادر گذاشت لذا به میرزا مهدی استر آبادی دستور داد هر دو نفر بخشیده شده و از همین امروز بعنوان فرماندار نادر در بلوجستان معرفی شوند ، هر دو برادر پس از ابراز ارادت و بندگی به پادشاه ایران به بلوچستان بازگشتند و شورش بلوچ ها خاتمه یافت ، شهر بلخ نیز پس جنگی نه چندان بزرگ توسط رضا قلی میرزا (پسر ارشد نادر) تسلیم و فرماندار شورشی آن گردن زده شد


نادر پس از رسیدن به سیستان با پیشواز گرم فرماندار آن منطقه روبرو شد ، فرماندار سیستان خیمه ای بزرگ و سراپرده ای زیبا و مجلل و رختخوابی نرم و گرم ، برای نادر برپا کرده بود ، نادر وقتی آن خیمه و خرگاه مجلل را دید رو به فرماندار کرد و گفت ، به سر و وضع من نگاه کن ، با این لباسهای خاک آلود و کثیف و این چکمه های پر از شن ، آیا صحیح است در یک سفر جنگی در رختخواب ابریشمین بخوابم مگر نمی شود در یک رختخواب ساده خوابید ، فرماندار گفت قبله عالم ، این رسم فقط مربوط به ما نیست و در همه شهرهای ایران رسم همین است و اگر جز این باشد اهانت به مقام ظل اللهی حضرت اشرف خواهد بود ، نادر رو به فرماندار گفت ، از این پس ، این رسم را ترک کنید زیرا جز صرف هزینه سنگین و اتلاف وقت ، هیچ سود و بهره ای ندارد ، فردای آن روز نادر بسوی قندهار براه افتاد و از رود هیرمند گذشت و پس از بیست روز راهپیمائی به منطقه ای بنام ارغنداب در نزدیکی قندهار رسید ، سپاهیان خسته ایران شب هنگام در نزدیکی قندهار اردو زدند و پس از آن ، از فرط خستگی به خوابی عمیق فرو رفتند


در آن شب حسین خان هوتکی فرمانده دژ قندهار که فردی سخت گیر و دلیر و مقاوم بود ، سرداران خود را جمع کرد و گفت ، عادت نادر این است که یک شب پیش از حمله ، به سپاه خود استراحت می دهد ، سپاه وی از راهی دراز به اینجا آمده و خسته و کوفته است ، لذا امشب بهترین زمان برای زدن شبیخون به آنهاست ، امشب باید به این مرد سمج ، درسی فراموش ناشدنی بدهیم


در اردوی نادر همه چیز آرام بود بجز نگهبانان ، همه در خواب بودند ، ولی در آنشب حتی یک لحظه هم خواب به چشم نادر نرفت ، نزدیکی های نیمه شب بود که نادر فرمانده نگهبانان را احضار کرد و به وی دستور داد گوش ها را بیدار کند و نزد وی آورد (در قدیم گوش ها کسانی بودند که شنوائی بسیار قوی داشتند و گوش های خود را به زمین می گذاردند و صدای پای کاروان ها و سواران را از راههای دور می شنیدند و نادر این را از ازبکان ، هنگامیکه بدست آنان اسیر بود آموخته بود) ، گوش های سپاه نادر ، لحظه به لحظه گزارش های خود را مبنی بر سکوت و نبود احتمال حمله به نادر می دادند ، ولی نادر قانع نمی شد و تصمیم گرفت در آن شب سیاه ، خود به تنهائی در حدود یک کیلومتر جلوتر از اردوی لشگر ، گوش خود را بر زمین بگذارد تا خیالش راحت شود


هنوز نیم ساعتی از رفتن نادر نگذشته بود که فرمانده نگهبانان مشاهده کرد نادر سراسیمه به اردو بازگشته و دستور آماده باش سپاه را به وی ابلاغ کرد ، بدستور نادر تمامی سپاه خسته ایران بدون اینکه صدایی از آنان شنیده شود بیدار شدند و بدستور نادر با تفنگ های پر شده ، در حالیکه خود را به خواب زده بودند در ده صف جداگانه ، منتظر شبیخون نیروهای حسین خان هوتکی شدند



پایان قسمت سی و سوم
91 views17:30
Open / Comment
2022-05-22 19:46:53 یادبود سال های خاطره، سال هایی که همه درد وطن داشتند و هنوز عشق به میهن و خدای سرزمین جاوید تن به انحصار سیاسیون نسپرده بود ، سال‌های شور و شعور ، سال های بی شعار


از سال های خاطره یک یاد مانده است
از رستخیز حادثه فریاد مانده است

در دامن تکیده ی خاموش بیستون
تنها نشان تیشه فرهاد مانده است

رفتند عاشقانِ جگر چاکِ آشنا
از روز وصل کوچه میعاد مانده است

در خاکریز عشق ، عروس حماسه رو
چشم انتظار دیدن داماد مانده است

اینجا درست روی خط سرخ عاشقی
مهتاب در کمرکش مرصاد مانده است

ثبت است روی آینه تنهایی پلاک
مسکوت شرح سوم خرداد مانده است


شعر حضور می طلبد سیم خاردار
با چفیه ای که در گذر باد مانده است

هورالهویزه، حور جنون، هور یاد یار
مجنونِ جرعه جرعه امداد مانده است

بادا مباد فکه فراموشمان شود
وقتی هنوز کینه بیداد مانده است

برخیز وقت خفتنمان نیست همسفر
از سال‌های خاطره یک یاد مانده است


شادی روح قهرمانان سرزمین جاوید از کوروش کبیر تا شهدای هشت سال دفاع شرافتمندانه


ح، عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
1.2K viewsedited  16:46
Open / Comment
2022-04-09 09:47:06 شعر شدم تا که بخوانی مرا
سمت نگاهت بنشانی مرا

از شب سرمازده نارفیق
صبح شوی و برهانی مرا

امده ام تن بسپارم به موج
کاش از این گوشه نرانی مرا

باد که زد شانه به موهای تو
بر لب دریا بتکانی مرا

دار و درختان دلم تشنه اند
زخمه نزن قطره چکانی مرا

باید از این لهجه خردادیت
طعم تغزل بچشانی مرا

دست به دامان دعا برده ام
بلکه به منزل برسانی مرا

محض خدا دکمه ی پیراهنت....
تا که به آتش بکشانی مرا



ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
547 views06:47
Open / Comment
2022-03-20 19:03:26 عید آمده رنگ دل به دریا بزند
پروانه به روسری صحرا بزند
هم پای بهار آرزومندم که:
در باغ دلت ترانه برپا بزند

درود بر فرزندان ایرج
فرزندان کوه های بلند ، دشت های فراخ
بر دودمان جمشید
بر شما خوبان
درود و شادباش بر مهر مردان و مهربانوان سرزمین پارس
نوروز ،این یادگار نیاکان نیک رفتار نیک گفتار نیک پندار را به همه شمایان شادباش می گویم

به امید روزی که دوباره پندار نیک بر جهل و خرد ستیزی فیروز گردد

سالی سرشار از روشنایی اهورا
سبز چون رویای صحرا
سرخ تر از گل های انار
و سپید چون روان خردورزان برای شمایان ارزومندم


حجت اله عبادیان شرودانی


ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
239 views16:03
Open / Comment
2022-03-20 19:01:48
دعای لحظه تحویل سال نو
تقدیم به دوستان آریایی

ح_ عبادیان
https://telegram.me/ebadian1352
169 views16:01
Open / Comment
2022-03-18 10:35:46
در من بریز جرعه ای از شعر بودنت
این شهر بی حضور تو شاعر ِنمی شود


ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
999 views07:35
Open / Comment
2022-01-23 11:28:52 روز زن در ایران باستان: روز خرد و درست‌منشی


پنجم اسفندماه در تقویم باستانی ایران، روز ’’سپندارمزدان‘‘ یا روز زن نامیده شده است. کتایون مزداپور استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی می‌گوید این روز روز زنان نیکی است که در پناه امشاسپندان، دنیا را به خوبی اداره کرده‌اند.
دویچه‌وله: خانم مزداپور، آیین "سپندارمزدان" چه آیینی است؟

کتایون مزداپور: این آیین یکی از جشن‏های "نام‏روزی" است که تازه به این نام مصطلح شده‏اند. یعنی جشن‏هایی که نام روز و نام ماه با هم دیگر انطباق پیدا می‏کنند. در هر سال ۱۲ تا از این جشن‏ها وجود دارند. زمانی که نام روز در ماه و نام ماه یکی می‏شوند، این جشن را می‏گیرند. بنابراین سپندارمزدان آخرین جشن از این جشن‏های دوازده‌گانه است.

تاریخ این جشن چه روزی است؟

تاریخ این جشن، مطابق تقویم اصلی پنجم اسفند است. اما چون در تقویمی که امروزه در ایران معمول است، یعنی تقویم رسمی شمسی، شش ماه اول سال ۳۱ روز و شش ماه دوم ۳۰ روز است، در پنجم اسفند نام ماه و روز باهم‏دیگر انطباق پیدا نمی‏کنند. بنابراین به حساب تقویم شمسی فعلی، بیست و نهم بهمن، اسپندارمزدان خواهد بود و آن روز ’’سپندارمزدروز‘‘ از ماه سپندارمزد است؛ یعنی ماه اسفند و روز سپندارمزد. شکل جدید سپندار "اسفند" است و می‏توان به آن "اسفندگان" یا "سپندارمزدان" گفت.

چرا این روز به عنوان روز زن ایرانی شناخته می‏شود؟ آیا این نام‏گذاری اساساً درست است؟

درست است؛ برای این که سپندارمزد در متون پهلوی حامی زنان است و به عنوان امشاسپندی که زنان در حمایت او هستند، نام برده شده است. ماه سپندارمزد و روز سپندارمزد هم در منابع قدیمی مانند آثار ’’بیرونی‘‘ و ’’تاریخ گردیزی‘‘ به عنوان جشن زنان نامیده شده و این روز از قدیم به زنان اختصاص داشته است.

خانم مزداپور، اختصاص یک روز خاص در سال به روز زن در ایران باستان، می‏تواند نشانه‏ی مقام و منزلت زن در ایران باستان باشدیا این که فقط جنبه‏ی نمادین دارد؟

بر مبنای آثاری که باقی مانده و در دست ما هست، زنان در آن زمان، قدرتی کم‏تر از مرد نداشتند. جامعه‏ی هندواروپایی از زمانی که مدرکی در باره‏ی آن‏ها وجود دارد، اصولاً مردسالار بوده‏اند. ولی معنای آن این نیست که زنان مقامی نداشته و هیچ بوده‏اند. ما از دوره‏ی ساسانیان، دلایل بسیاری بر قدرت زن‏ها داریم. زنان در این دوران می‏توانستند در همه‏ی زمینه‏ها دارای تاثیر اجتماعی و حتی سیاسی و به خصوص اقتصادی باشند.آثار بسیاری در این باره هست که ثابت می‏کند زنان این دوره، قدرت اقتصادی زیادی داشتند و می‏توانستند سرپرست اموال خانواده‏ها باشند. مهرهای زنانه از دوران ساسانیان در دست است، برای زنانی که اصلاً متعلق به خانواده‏ی سلطنتی نبوده‏اند و خودشان اقتصاد را در خانواده‏ها اداره می‏کردند و چنین قدرتی را در جامعه داشتند.

روی‏هم‏رفته یادگار آن دوره، دلالت بر این دارد که درست است که مرد در رأس قدرت خانواده بوده است، ولی اموال مشترک خانواده، در صورت نبودن مرد، تحت سرپرستی زن‏ها اداره می‏شده است. این حالت خیلی عمومیت داشته و در قوانین مالیات و انحصار وراثت ما این را می‏بینیم و در شکل خانواده‏ها هم تاثیر زن‏ها به این ترتیب هست. در حقیقت ایران این افتخار را داشته که از قدیم مقام زن را بالا بداند و هیچ‏وقت زن را به عنوان موجود پست درنظر نگیرد.

ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
966 views08:28
Open / Comment
2021-12-20 21:02:21
خواندم غزل بلند یلدای تو را
تصنیف هزار و یک شب آرای تو را
امشب به کدام جلوه خواهی رقصید
تا قبله کنم سمت تماشای تو را


ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
282 views18:02
Open / Comment
2021-12-14 09:04:38
میخواستم آیینه باشم ، سنگ پیدا شد
در گفتمانِ قاب ها آشوب بر پا شد


میخواستم چیزی شبیه نی لبک باشم
سرنا رسید و در غروب ایل غوغا شد

آدم شدم محو خدا، مستِ فراوانی
از بخت بد پیدا میان قصه حوا شد

تا طعم سیب و خوابِ زرد خوشه ها رفتم
باران گرفت و شهرِ مادر مرده دانا شد


من بودم و سهراب و باد و قایقی از نور
پارو شکست و واژگون در کوزه دریا شد


میخواستم عاشق بمانم تا شب اندوه
در کوچه مهتاب اما عشق حاشا شد


شاعر شدم بار گناه واژه بر دوشم
در من غزل ، آدم، خدا با درد معنا شد


ح_ عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
1.3K views06:04
Open / Comment
2021-12-10 12:49:28 تقدیم به نگاه شفابخش پرستاران عزیر


غزل بخوان و بخوانم به مهربانی ها
به آیه های پر از شرح همزبانی ها

هلا سخاوت دستان تو روایت عشق
بریز جرعه ای از جام شروه خوانی ها


تو آن الهه نازی که می وزد امید
ز چشم های تو در روز بی نشانی ها

فرشته راه ندارد به خلوت حُسنت
تو پرده دار شب شعر کهکشانی ها


چه زخم ها که شفا از دَم مسیحایت
چه درد ها که بدل شد به نقشِ (مانی) ها

خدا خودش به تنت جامه سپید آویخت
که از تو شهد شود تلخ ارغوانی ها

به پاس این همه ایثار و محفل آرایی
شدند غرق تماشایت آسمانی ها

درود بر تو پرستارِ آب و آئینه
که زنده اند به مهر تو مهربانی ها

ح، عبادیان


https://telegram.me/ebadian1352
1.7K views09:49
Open / Comment