2022-09-04 18:40:34
زندگی نامه نادر شاه افشار
پسر شمشیر ، سردار نا آرام
*قسمت چهل و نهم*
با فریاد رعد آسای نادر ، تمامی دویست نفر گارد ویژه نادر مانند پلنگی که در بیشه ای کمین کرده ناگهان به جنبش درآمده و در چشم بهم زدنی به میان انبوه جمعیت حاضر در نزدیکی مسجد و پشت بام ها تاختند و زد و خورد خونینی درگرفت
خبر این درگیری خونین در این گوشه شهر ، به گوش سید نیازخان و سردار علی محمد خان و افرادش رسید و چون از شمار همراهان نادر که فقط دویست نفر بودند آگاهی داشتند ، با دو هزار نفر بسوی محل درگیری شتافتند ، در میانه راه نیز سیل جمعیت در حمایت از آنان ، با بیل و کلنگ و دشنه و تبر و دیلم ، به آنان پیوسته و با عده قابل توجهی با سرعت تمام و اندک مدتی ، به مقابله با گارد ویژه نادر برخاستند
آوای شلیک تفنگ ها از پشت بام ها و ازدحام و هیاهوی مردم در نزدیکی مسجد ، گوش فلک را کر ، نموده بود ، گارد ویژه نادر ، خود را سپر بلای وی کرده بود تا از آسیب شلیک گلوله ها در امان بماند ، سردار جلایر که اوضاع بشدت آشفته را دید به پای نادر افتاد و او را به جان مادرش (نادر ارادت ویژه ای به مادرش داشت و همه کسی ، جرات نداشت نام مادرش را بر زبان بیاورد) قسم داد که به اردوی ارتش بازگردد و سرکوب و اداره آن هنگامه عظیم را ، به وی واگذار نماید در این میان ، دو نفر از افراد گارد ویژه نادر ، خود را به اردوی ارتش رسانیده و فرمان نادر و اوضاع آشفته شهر را به آگاهی رسانیدند ، ساعتی بعد نادر نیز تحت حمایت فدائیان خود ، وارد مرکز فرماندهی اش در باغ شالیمار شد
سواران و سربازان ایرانی که هنوز از کشته شدن پنج هزار نفر از هم سنگران و همقطاران خود تا مرز دیوانگی ، خشمگین بودند و فقط بدستور نادر خاموش مانده بودند بیدرنگ جنگ افزارهای خود را برداشته و مانند مور و ملخ بسوی شهر ، روانه شدند
جنگ و گریز خونینی درگرفت ، نبرد از روبروی مسجد روشن الدوله شروع و سپس به بازار صرافان و گورستان جیت لی و بازار تنباکو فروشان و بازار گوهر فروشان و بازار پنبه فروشان و پل میتانی و دیگر نقاط دهلی بسرعت گسترش یافت ، گارد دویست نفره نادر که اینک خیالشان از بابت محافظت از وی آسوده شده بود به میان افراد علی محمد خان و سید نیازخان که تعدادشان سی الی چهل برابر آنان بود هجوم بردند ، چیرگی و چابکی و تسلط آنان در شمشیر زنی به اندازه ای بود که در مدت پانزده دقیقه کشتار عجیب و شگفت آوری از مردم ، در پیرامون مسجد براه افتاد بطوریکه همین شمار اندک ، چنان آن قسمت شهر را زیر سم اسبان خود گرفتند که هیچ جنبنده ای در آن کوی و بَرزَن دیده نمی شد ، همگی یا کشته شده و یا گریخته بودند
در این زمان ، سواران سپاه ایران که از اردو حرکت کرده بودند و تعداد آنها با روایت های متفاوت تاریخی بین دو الی پنج هزار نفر بود وارد شهر شده و بدستور فرماندهان خود به دوازده گروه تقسیم و در نقاط مختلف دهلی شروع به درو کردن شورشیان و غیر شورشیان کردند
در ساعات اولیه ، سربازان خشمگین هر کس را ، از بزرگ و کوچک که می دیدند بدون هیچ ترحمی از دَم شمشیر می گذراندند ، سواران قزلباش حتی به دام های مردم (اسب و گاو و گوسفند) هم رحم نمیکردند (قزلباشان از معروف ترین افراد سپاه ایران بودند که در زمان شاه اسماعیل - دویست سال قبل از ظهور نادر - تشکیل و در جنگاوری کم نظیر بودند)
خبر برخوردهای خونین دهلی ، لحظه به لحظه بگوش نادر میرسید ، ولی با این همه وی که طبع نا آرامی داشت نتوانست درون باغ شالیمار بنشیند و مجددا بهمراه عده ای از شمشیر زنان که از وی نگهبانی می کردند به پشت بام مسجد روشن الدوله رفت و آنجا را مرکز فرماندهی ، برای نظارت بر فرمان قتل عام عمومی خود قرار داد
سواران ایرانی از ده الی دوازده نقطه شهر دهلی به پیش می رفتند ، در این برخوردها بسیاری از زنان و کودکان شهر نیز ، یا زیر دست و پای شورشیان و یا ، زیر سم اسبان سواران ایرانی از میان می رفتند
در این بحبوحه ، پیادگان ایرانی نیز با جنگ افزارهایشان به دهلی رسیدند و شاخه شاخه شده و در دسته های ده الی دوازده نفره ، در کوی و برزن براه افتادند و هر که را می دیدند بلادرنگ از دمِ تیغ می گذراندند ، خانه ها و مغازه های شهر را به آتش می کشیدند و غارت می کردند و اموال غارتی را به مسجد روشن الدوله می بردند
سه ساعت از این قتل عام همگانی گذشت و شهر دهلی بصورت گورستانی خاموش درآمد ، مردم یا بدرون خانه های خود پناه برده و درب ها را بسته بودند و یا در گوشه و کنار ، پنهان شده بودند ، هیچ صدائی در شهر بگوش نمی رسید
در نقاطی از شهر از روی پشت بام ها بسوی سربازان ایرانی تیراندازی می شد که در اینصورت ، درب های خانه ها توسط سربازان شکسته و بدرون خانه ها می ریختند و تیر انداز را مثله (تکه تکه) می کردند
39 views15:40