2022-09-04 18:40:34
نادر دستور داده بود به زنان و کودکان و پیران و مردمی که صد در صد شورشی نیستند کاری نداشته باشند ولی به افراد شورشی و مشکوک بهیچوجه امان ندهند اما سواران خشمگین ، گهگاه به خانواده های شورشیان هم رحم نمی کردند و همه را می کشتند
هراس و دلهره ای عظیم همه شهر را فرا گرفته بود ، در شهر علاوه بر لاشه اسبان و پنج هزار سرباز ایرانی که روز قبل کشته شده بودند ، اجساد بی شمار شورشیان و مردم عادی تا چشم کار می کرد مشاهده می شد و دهلی ، به شهر مردگان تبدیل شده بود
خبر کشتار مردم دهلی به محمدشاه رسید و به وی گفته شد جلوی خشم نادر را گرفتن کاری دشوار است و اگر این قتل عام ها ، تا شب به درازا بینجامد حتی یکتن در دهلی زنده نخواهد ماند
بودن پنج هزار پیکر بی جان سواران ایرانی در خیابانهای دهلی کافی بود که نگذارد خشم سربازان ایرانی فروکش کند به ویژه اینکه فرمان نخست نادر ، هنوز به قوت خود باقی بود و مردان جنگی ایران تا دستور ثانوی (بعدی ، دومی) ناچار به پیروی از فرمان بودند ، به همین خاطر ، در شهر می گشتند و به هر خانه ای که مشکوک و بدگمان می شدند ریخته و کسانی را که درون خانه بودند را در دم می کشتند و خانه هایشان را آتش می زدند و یا غارت می کردند
بزرگان شهر با شتاب ، خود و خانواده هایشان را برداشته و به دربار محمدشاه و دیگر افراد برجسته دربار پناهنده شده بودند و با زاری از محمد شاه خواستند از نادر درخواست بخشش و عفو عمومی نماید
در این زمان عده زیادی از مردم شهر نیز ، دستهایشان را بر روی سرشان گذاشتند و با حالت تسلیم ، بی دفاعی خود را به سربازان ایرانی اعلام کرده و بسوی دربار محمدشاه روانه گردیدند ، محمدشاه و اطرافیانش که روحیه خود را باخته بودند دست به دامن نظام الملک (نخست وزیر و رئیس دولت محمدشاه ، که اصالتا ایرانی و ایرانی زاده بود) شدند
نظام الملک پیشنهاد کرد با توجه به اینکه نادر قبل از فرمان قتل عام ، از شما درخواست رسیدگی کرده بود و شما اعتنائی نکرده بودید ، صلاح را در این می بینم با تخت روان و همان جلال و شکوه و کبکبه و دبدبه پادشاهی ، شخصا به مسجد روشن الدوله عزیمت و از نادر ، توقف قتل عام عمومی را درخواست نمائید
چهره نادر با شنیدن گزارش ها و چند و چون شدت عمل و خشونت سواران خود که لحظه به لحظه توسط سردار جلایر به آگاهی میرسید ، روشن و خشنود نبود ، سردار جلایر احساس کرد نادر از عملکرد وی ناراضی است ، اندکی بعد نادر او را از اشتباه درآورد و گفت به افسران و فرماندهان دوازده گانه ابلاغ نمائید که از این لحظه ، چون دیگر مقاومت قابل توجهی مشاهده نمی شود ، ضمن هوشیاری ، نرم تر با مردم رفتار نمایند و بدون بررسی و اطمینان از شورشی بودن ، کسی را نکشند
محمد شاه و همراهانش با نگرانی و دلهره ، از کاخ شاهی به راه افتادند ، صدور فرمان نادر مبنی بر نرمش بیشتر با مردم سبب شد ، در نخستین برخورد کاروان محمدشاه با گروهی از سواران ایرانی ، فرمانده گروه ، بی درنگ مردان جنگی اش را مامور حفاظت و نگهبانی و راهنمائی شاه و همراهانش نماید ، رفتار متین فرمانده ایرانی اثری نیکو داشت و نگرانی ها را از بین برد و محمد شاه ، با پشتگرمی از انضباط و نظم ارتش نادری ، به سوی مسجد روشن الدوله رهسپار شد
محمد شاه ، هنگام عبور از میدان نزدیک مسجد ، با دیدن انبوه اجساد خون آلود و پاره پاره سربازان ایرانی و مردم کوچه و بازار دهلی ، نزدیک بود تعادل روحی و جسمی خود را از دست بدهد و قالب تُهی کند (سکته کند ، بمیرد) ولی با دلداری اطرافیان و توصیه آنان مبنی بر اینکه سرنوشت مردم بدست هند ، در دستان اوست بخود مسلط شده و وارد مسجد روشن الدوله گردید
سردار جلایر بدستور نادر شخصا به پیشواز محمدشاه رفت و با احترام ویژه او را به پشت بام مسجد به حضور نادر راهنمائی کرد
محمدشاه به محض اینکه چشمش به نادر افتاد خود را روی چکمه های نادر انداخت و با گریه و با صدائی لرزان گفت ، خواهش میکنم ، امر کن و دستور بده سربازانت دست از کشتار مردم من دست بردارند ، به آنان رحم کن و مردم شهر را به من ببخشای
نادر که در این زمان در حال خوردن مربا بود با احترام ، محمدشاه را از زمین بلند کرد و ضمن دلجوئی از وی ، ظرف مربا را بسوی او دراز کرد و درخواست کرد مربا بخورد ، نظام الملک که از اینهمه خونسردی ، دچار حیرت آمیخته با ترس شده بود با آوائی لرزان گفت ، پادشاها ، چگونه این خوراکی شیرین را به ما پیشنهاد میکنید در حالیکه خون هموطنانم مانند موج های دریا به تلاطم درآمده ، دستور بدهید ما را هم با آنان بکشند ، اگر گناهی هست از ماست ، مردم مظلوم و تیره بخت که گناهی ندارند ، این سخنان که با عجز و لابه و التماس آلود بود باعث شد نادر ظرف مربا را به کناری گذارده و بیدرنگ بدون اینکه منتظر سخن دیگری از سوی محمدشاه و دیگران باشد به سردار جلایر دستور دهد فورا شیپور بازگشت و تبیره (آتش بس) را به صدا
26 views15:40