Get Mystery Box with random crypto!

1100WordsCoding

Logo of telegram channel wordscodes — 1100WordsCoding 1
Logo of telegram channel wordscodes — 1100WordsCoding
Channel address: @wordscodes
Categories: Languages
Language: English
Subscribers: 2.04K
Description from channel

کانال کدگذاری و مرور لغات کتاب "۱۱۰۰ واژه انگلیسی که باید دانست" همراه با مثال های فراوان برگرفته از معتبرترین دیکشنری ها واژه‌های پرتکرار GRE
تماس با مدیر
@AminiMahmoud

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


The latest Messages 18

2021-07-04 12:04:07 واژه سیصد و پنجاه و هفتم)

itinerant
/ɪ'tɪnərənt, aɪ'tɪnərənt/
adj. 

سیار، دوره‌گرد

اونایی که دنبال (آی تی نرند) دوره گرد میشن!

اونایی که دنبال IT یا فناوری اطلاعات رفتن، پشت کامپیوترشون میشینن و محل کارشون ثابته، اما اونایی که دنبال (آی تی نرند) دوره گرد میشن!

itinerant workers
کارگران دوره گرد/سیار

an itinerant preacher
واعظ سیار

an itinerant trader
کاسب دوره گرد

He has written a book about his experiences as an itinerant guitar player.
او درباره تجربیاتش به عنوان نوازنده دوره گرد گیتار کتابی به نگارش در آورده است.

 He's an itinerant journalist who has lived in France, Italy, Greece and Germany.
او خبرنگار سیاری است که در فرانسه، ایتالیا، یونان و آلمان زندگی کرده است.

We sell them to itinerant dealers.
ما آنها را به دلالان دوره گرد می‌فروشیم.

The documentary follows the life of an itinerant homeless man who never sleeps in a location more than once. 
این مستند زندگی مرد بی خانمان دوره گردی را دنبال می‌کند که هرگز در یک مکان بیش از یک بار نمی‌خوابد.

Syn: wandering, traveling

@WordsCodes
416 views09:04
Open / Comment
2021-07-03 19:46:31 واژه سیصد و پنجاه و ششم)

tortuous
/'tɔ:tjʊəs/
adj.

پر پیچ و خم، پیچ در پیچ، (در مورد استدلال و ...) بغرنج، گیج کننده

(تو تو اِس)؛ تو در تو اِس؛ تو در تو و پرپیچ و خم است!

Mountain roads are usually very tortuous.
جاده‌های کوهستانی معمولاً بسیار پر پیچ و خم هستند.

His explanation was so tortuous that I didn't understand anything.
توضیحاتش آنقدر گیج کننده بود که من چیزی نفهمیدم.

The path to peace seems at last to be clear, although it may be a long and tortuous one.
به نظر می‌رسد مسیر صلح سرانجام نمایان شده، گرچه ممکن است مسیری طولانی و پرپیچ و خم باشد.

The only road access is a tortuous mountain route.
تنها مسیر دسترسی یک جاده کوهستانی پر پیچ و خم است.

...these long and tortuous negotiations aimed at ending the conflict...
... هدف این مذاکرات طولانی و پیچیده پایان دادن به مناقشه بود...

The parties must now go through the tortuous process of picking their candidates.
حالا احزاب باید فرایند پیچیده انتخاب نامزدهای خود را طی کنند.

Syn: winding, twisty; complicated

@WordsCodes
420 views16:46
Open / Comment
2021-07-02 14:10:34 واژه سیصد و پنجاه و پنجم)

latent
/'leɪtənt/
adj.

پنهان، نهفته، خفته، در حالت کمون

(لا تنت) پنهان شده؛ از بیرون معلوم نیست!
[ لای تن تو پنهان شده...]

Her problems seem to result from latent diabetes.
به نظر می‌رسد مشکلات وی نتیجه دیابت پنهان (/نهفته) باشند.
   
The house they bought had latent defects.
خانه‌ای که خریدند عیوب پنهانی داشت.

 Advertisements attempt to project a latent meaning behind an overt message.
آگهی ها می‌کوشند در پس یک پیام آشکار معنایی پنهان را بیان کنند.

Proper education will bring out her latent talents.
آموزش درست استعدادهای نهفته‌ (/کشف نشده) او را آشکار خواهد کرد.

the heat latent in firewood 
حرارت موجود (/نهفته) در هیزم

the latent period of a disease 
دوران کمون بیماری

This disease can remain latent for years.
این بیماری می‌تواند سال‌ها در کمون (/در حالت نهفته) باشد.

a latent bud 
شکوفه (یا جوانه) خفته

Syn: lying hidden, dormant, inactive, undiscovered

@WordsCodes
693 viewsedited  11:10
Open / Comment
2021-07-01 19:18:57 واژه سیصد و پنجاه و چهارم)

romp
/ˈrɑːmp/
v.

شادی و جست و خیز کردن، بازی و جیغ و داد کردن

ت(رامپ) بعد از پیروزی توی انتخابات امریکا از خوشحالی جست و خیز می‌کرد!
[دونالد ترامپ بعد از پیروزی ...]

رامپ ~ جامپ (jump): جست و خیز کردن!

The children romped happily around in the garden.
بچه‌ها با شادی در باغ جست و خیز (و جیغ و داد) می‌کردند.

I saw him romping in the living room with his four children.
او را دیدم که در اتاق نشیمن با چهار فرزندش مشغول (بازی و) جست و خیز بود.

Two fox cubs romped playfully on the bank.
دو تا بچه روباه بازیگوشانه در ساحل جست و خیز می‌کردند.

Hundreds of fans romped through the streets.
صدها هوادار در خیابان ها به شادی پرداختند.

Syn: to move in a lively manner, jump about, frolic

@WordsCodes
453 views16:18
Open / Comment